بریدهای از کتاب سرباز کوچک امام (ره) اثر فاطمه دوست کامی
1404/1/21
صفحۀ 463
دلمان برای خودمان میسوخت. یک مشت بچه شیعه وسط پادگانی که اطرافش تا چشم کار میکرد بیابان بود بیابان، اسیر چنگال دشمنی شده بود که هیچ بویی از شرف و انسانیت نبرده بود.
دلمان برای خودمان میسوخت. یک مشت بچه شیعه وسط پادگانی که اطرافش تا چشم کار میکرد بیابان بود بیابان، اسیر چنگال دشمنی شده بود که هیچ بویی از شرف و انسانیت نبرده بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.