کتاب خوب و روانی بود که با توجه به مشکل آمیگدال های مغز پسر داستان و عدم درک احساسات اطرافش باید خیلی تلاش کنی خودتو جای اون تصور کنی . هر چند هر چقدر که داستان جلو تر میره بیشتر میشه باهاش ارتباط گرفت. به طوری که در نهایت حتی ممکنه از شخصیت جالبش خوشتون هم بیاد و انگار که دلت بخواد اونو میدیدید. کلا بی تفاوت بودنش نسبت به مسائل مختلف قصه هایی رو ساخته که در نوع خودش جالبه. اما برای ما که می تونیم احساس کنیم همه چیزو یک مقداری عجیبه. که به نظرم همین تلاش برای درک کردن خودش می تونه نقطه جذاب داستان باشه.
یه جاهایی هم ممکنه از اینکه نمی تونه چیزیو حس کنه خوشحال بشید.
تصور کنید قراره شما هم با یه آدم در طول یک داستان رشد کنید.