دست هایم را باز کردم- آن گونه ای که اگر کسی من را میدید شاید با خودش میپنداشت میخواهم چیزی را از آسمان بگیرم- به آرامی در هوا حرکت دادم؛ و در میان هیاهوی خانمان تهی شدم از همه چیز تهی شدم از اشیای کاغذی، صداهای کاغذی و احساسات کاغذی و دروغین تهی شدم و دست هایم در آن هنگام سنگین.
اینگونه بود، خداوند دست هایم را گرفته است.