سجاد فاطمی

سجاد فاطمی

@sajjadfatemi

2 دنبال شده

1 دنبال کننده

پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

سجاد فاطمی پسندید.

35

سجاد فاطمی پسندید.
          این نمایشنامه فوق‌العاده بود و نثر مترجم هم خیلی خوب بود و از خواندنش لذت بردم.

با خواندن این نمایشنامه، به یاد نمایشنامۀ «ملاقات بانوی سالخورده» اثر فردریش دورنمات افتادم که چگونه یک فرد مورد توجه مردم، در اندک مدتی دشمن مردم شد و خود به پیشواز مرگ رفت.

اما قهرمان ما در این داستان، کار خطایی نکرده و به درستیِ پندار، گفتار و کردارش و راه و مسیری که در پیش دارد؛ مطمئن است و ایمان دارد و به هیچ روی از آن کوتاه نمی‌آید و تا پایان به مبارزه‌اش ادامه می‌دهد.

در این بین تنها اعضای خانواده‌اش؛ همسر، دختر و دو پسرش و دوستش ناخدا همراه او هستند و به درستی کار و اندیشۀ او باور دارند و تنهایش نمی‌گذارند و همین به پزشک نیروی مضاعف می‌دهد.

ما نظیر این افراد را در اطراف خودمان می‌بینیم که با یک برخورد یا سختی و دشواری، به بسیاری از اعتقادات و علایق و ارتباطات خود پشت پا زده و تمام پل‌های پشت سرشان را خراب می‌کنند و راهی را می‌روند که در جهت منافع کوتاه‌مدت آنان باشد.

البته نمی‌توان تمام مردم جامعه را به این دلیل سرزنش نمود و آنان را مورد نکوهش قرار داد. این رفتاری است که در گذر زمان از پیشینیان و اطرافیان خویش آموخته‌اند و تصور می‌کنند که بهترین رفتار همین است.

به نظرم ایبسن، در توصیف واقعیات جامعۀ کوچک مَدّ نظرش خوب عمل کرده و شرایط را به زیبایی به تصویر کشیده است. هم‌چنین در توصیف افکار، حالات و رفتارهای آدم‌های نمایشنامه هم خوب و موفق عمل کرده است.

وقتی با خواندن داستان یا نمایشنامه‌ای، با آدم‌های آن احساس نزدیکی و همدلی می‌کنیم؛ می‌تواند نشانگر این باشد که نویسنده در کارش تا حدود زیادی موفق عمل کرده و ما را به آن آدم‌ها و دنیای‌شان نزدیک کرده است.

در این نمایشنامه؛ نویسنده به زیبایی، سادگی عوام را که تحت تاثیر برخی مسئولان و گردانندگان، به سادگی موضع می‌گیرند و صرف‌نظر از اینکه بدانند یا ندانند چه می‌کنند؛ دست از نظر پیشین خویش بر می‌دارند و موضعی تازه اتخاذ می‌کنند، نشان داده است.
        

46

سجاد فاطمی پسندید.

3

سجاد فاطمی پسندید.
          3.5

چیزهایی در من برای همیشه مرده است.

ما نیاز داریم درد و رنج هم رو بشنویم. جامعه نامهربان ما شاید با شنیدن درد و محنت بقیه، کمی با هم مهربانتر و لطیف تر بشه. دردهایی که شاید به چشم نیاد اما اون شخص دخیل ماجرا حتما قصه ای برای روایتشون داره و ما چه بهتر که گوش کنیم. به گوش کردن نیاز داریم. نیاز داریم که قضاوت‌های نا به جامون که بعضا مثل خنجر به قلب و روح بقیه می‌زنیم کنترل کنیم.شاید اگر ابعاد بیشتری از یک انسان رو بدونیم و بخونیم و ببینیم، هم با مهربانتر بشیم و هم بهتر درک کنیم و هم « همدلی» بیشتری داشته باشیم. همدلی که به نظر من گمشده بزرگ روابط ماست. اینها رو گفتم تا از فایده خوندن این کتاب گفته باشم.همانطور که از اسمش مشخصه کتاب از سیزده جستار تشکیل شده که در مورد مراقبت کردنه. مراقبت کردنی که نه فقط در مورد انسانها، بلکه شامل حیوان و طبیعت هم میشه. تیتری که انتخاب کردم جمله ایست از جستار انتهایی کتاب که یک پدر تنها گفته. از این شکل جملات در کتاب فراوانه. کتاب حتما مخاطب رو متاثر می‌کنه و میتونه حتی اشک مخاطب رو در بیاره. دلمون میسوزه برای کسانی که داریم روایتشون رو می‌خونیم. رنچ و دردی که متحمل شدند بسیار بزرگ و وحشتناکه.اگر خودمون هم مراقبت کسی رو به عهده داشته باشیم و با بیماری در خانه دست و پنجه نرم کنیم، طبعا این کتاب یه جور دیگه به دلمون میشینه. باید قدر بدونیم.قدر کسانی که از خودشون میگذرن تا دیگری بمونه.زنده باشه.قدرشناسی هم از بزرگترین نیازهای ماست که خیلیم دلمون میخواد قدرمون دونسته بشه و از گفتنشم ابا داریم.خیلی اوقاتم قدری دونسته نمیشه... این کتاب حال و هوای پادکست ارزشمند رادیو مرز مرضیه رسولی عزیز رو داشت. اونجا هم در مورد موضوعات آدمها قصه هاشون و درد و رنجهاشون رو میگند و حقیقتا در بسیاری موضوعات روشنگرانه عمل می‌کنه و خیلی مفیده. این کتاب هم از بخشی از آدمای دور و برمون میگه که صدایی ندارند. اشک و بغض و دردشون رو نمی‌بینیم و کار بزرگی که انجام میدند رو شاید اونطور که باید و شاید مشاهده نمی‌کنیم. کسانی که مراقبت از دیگران حالا این دیگران میخواد فرزند باشه میخواد همسر یا پدر و مادر انجام می‌دند، حتما روح بزرگی دارند و من به شخصه دست بوسشون هستم.اجرتون با خود پروردگار مهربان.
یک مشکل با کتاب داشتم برای همین نتونستم امتیاز 5 بهش بدم. این « حس» رو دریافت کردم که انگار دبیر مجموعه یک قالب مشخص درست کرده و همه جستارها در همین قالب باید باشند و به من مخاطب واقعیت مراقبت رو نگفته و فقط « بخشی» از واقعیت رو گفته. منظورم اینه که آیا همه مراقب ها با تمام درد و رنجی که متحمل میشند این کار رو انجام میدند؟ آیا هیچکس سر این مساله از همسرش جدا نمیشه؟ آیا کسی بیخیال نمیشه و رو به پرستار گرفتن یا فرستادن به خانه سالمندان نمیاره؟آیا همه انسان ها « مراقبت» رو انجام میدند؟ پاسخ این سوالات خیر هست. پس چرا حداقل یک جستار از سیزده جستار به این مساله اختصاص پیدا نکرد؟ چه عیبی داشت یک جستار مربوط به کسی میشد که مدتی مراقبت یک شخصی رو بر عهده داشته و کم آورده و بعدش یه تصمیم دیگه گرفته؟ نه آدما تحملشون به یک اندازه است و نه همه تو این قالبها جا می‌گیرند. کلیت جستارها از تحمل درد و رنج و اثرات سخت اون و کم نیاوردن بود و به نظر من هستند کسایی که کم میارند.این گروه جاشون خالی بود. این یک شکل بودن قالب و یکسان بودن جستارها باعث شد کمی از چشمم بیفته. ابدا تخفیفی به درد و رنجی که این عزیزان به عنوان مراقب کشیدند نمیدم و فقط دارم از جای خالی یک شکل جستار حرف میزنم.خانم بهار موسوی در انتهای جستارش می‌نویسه:« خواست من تحمل این رنج بود و دوام آوردم چون طاقت آوردن رنج انتخاب آدم را سرپا نگه می‌دارد حتی اگر خودش آن لحظه این را نداند» و انگار این قالب کل جستارها بود در حالیکه هستند افرادی که خواستشون تحمل این رنج نیست...!
جستار مورد علاقه‌ام جستار خانم زهرا صنعتگران از روزهای تلخ زلزله سال 96 کرمانشاه بود که بسیط و عمیق بود و نگاه ژرفی به قضیه داشتند و جستار علیرضا شهرداری در مورد پیروز یوز ایرانی رو از همه کمتر دوست داشتم و  به طور کلی جستارهای نیمه اول کتاب رو بیش از نیمه دوم پسندیدم.

با عرض بیشترین احترام و محبت از عمیق ترین قسمت قلبم به تمام کسانی که از کسی یا چیزی « مراقبت» می‌کنند.
        

52

1