nargesnargesدنبال کردن@nagiz9 دنبال شده4 دنبال کنندهکتابدوست(0 کتاب)0امتیازدنبال کردن 0یادداشت0امتیاز1لیستکتابخانهنمایش کتابخانهخواندهام0 کتابدر حال خواندن0 کتابخواهم خواند2 کتابیادداشتهااین کاربر هنوز یادداشتی ثبت نکرده است.باشگاههامحاکات209 عضورکوئیم برای یک راهبهدورۀ فعالباشگاه کتابخوانی هوگو321 عضوکارگران دریادورۀ فعالچالشهااین کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.لیستهای کتابnargesمباحث فلسفه و کلام اسلامی3 کتاباین کتابا که الان دارم چکیده هایی ازشون میخونم درواقع برای ارشد فلسفه و کلام اسلامی هستش میتونیم توی محدودیت هاهم بدرخشیم03فعالیتهاnarges میخواهد بخواند.1402/10/05زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.74001narges پسندید.فرناز قزلباش لیست منتشر کرد.1402/08/29رمان هایی با تکنیک جریان سیال ذهن.20 کتابتکنیک پیچیده جریان سیال ذهن یا Stream of consciousness شاید برای افرادی که تازه شروع به کتابخوانی کرده اند، ناآشنا و غیر قابل فهم باشد. خلاصه بگویم؛ در این کتاب ها خیلی به دنبال معنا نباشید! به نظرم افرادی که تازه با کتاب و کتابخوانی آشنا شده اند، برای شروع سمت این کتاب ها نروند. چون این تکنیک عموما شامل پراکنده گویی های هذیان گونه است و عموما این کتاب ها سخت خوان و گاها حوصله سر بر می شوند. در این تکنیک زمان، مقوله ای کاملا ذهنی، نسبی و غیر خطی است. بعضی از این کتاب ها آنقدر در همه جا پیشنهاد می شود که ناخودآگاه مخاطب تازه کار هم آن را انتخاب می کند. امکان تمام نکردن و نیمه کاره رها کردن این دسته کتاب ها هست. پس برای شروع پیشنهاد می کنم از این لیست انتخاب نکنید. اینجا لیستی از کتاب هایی که با این تکنیک نوشته شده اند میگذارم. خودم بعضی را خوانده ام و بعضی را نه. پی نوشت: بعضا گفته شده که بوف کور یا جزء از کل جریان سیال نیست. به هرحال نوشته ها به گونه ای هستند که به نظر می رسد نویسنده با استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن سعی می کند وقایع و صحنه های روایت را همانطور که در ذهن شخصیت های داستان جریان می یابند، بازگو کند.791narges پسندید.علیرضا وحدتی یادداشت نوشت.1402/09/23رنج کشیدگان و خوارشدگانفیودور داستایفسکی4.37 بخش اعظم کتاب را در دوران آموزشی سربازی مطالعه کردم. سیر کتاب را دوست داشتم و همانطور بود که از داستایوسکی انتظار میرفت. خطابه ها و تکگویی های شخصیتها خیلی دلنشین است. مثل دیگر آثار نویسنده با جزئیات شخصیت های داستان آشنا میشویم و با آنها سفر میکنیم. 016narges لیست منتشر کرد.1402/09/24مباحث فلسفه و کلام اسلامی3 کتاباین کتابا که الان دارم چکیده هایی ازشون میخونم درواقع برای ارشد فلسفه و کلام اسلامی هستش میتونیم توی محدودیت هاهم بدرخشیم03narges نظر داد.1402/09/24چجوری باید میزان مطالعم رو ثبت کنم:(narges به چالش پیوست.1402/09/24چالش روزی 10 صفحه به مدت 10 روزپایان چالش : 7 روز دیگرروند پیشرفت مطالعه 3 روز از 10 روز21narges پسندید.علی دائمی یادداشت نوشت.1402/09/10قواعد فرم در مصاحبه تلویزیونی: تکنیک هایی برای اجرا و ضبط مصاحبه ویدئوییسعید آتشین4.51 🔻 رحمت خدا بر سعید آتشین با این کتاب خوبی که تالیف کرده است. فکر میکنم بعد از مدتها یک کتاب «کامل» خواندم که برخلاف حجم کمش، همهٔ آنچه باید توضیح میداد را بهخوبی توضیح داد و نه به حاشیه رفت، نه کمفروشی کرد. 🔻 برای ساخت یک مستند کوتاه و ضبط چند مصاحبه، نیاز به مرور آموختههای اندکم دربارهٔ مستند و مصاحبه داشتم. کتاب «قواعد فرم در مصاحبهٔ تلویزیونی» هرچه برای ضبط مصاحبه لازم بود بدانم را همراه با تصویر و مثال به من آموخت. کتاب آمیختهایست از برخی نکات تئوریک و نکات عملی که قبل، بعد و در حین ضبط مصاحبه باید به آن توجه داشت. هرچند رویکرد کتاب عملی است و من این را نقطهٔ قوت آن میدانم، اما خالی از مباحث نظری دربارهٔ تاثیر عناصر بصری بر مخاطب نیست و به نقش صدا، نور و تصویر در تجربهٔ حسی بیننده هم میپردازد. هرجا فکر میکردم ممکن است نویسنده مباحث نظری را رها کند، او به حد کفایت دربارهشان توضیح میداد؛ موضوعاتی مثل قانون ۱۸۰ درجه، نقاط طلایی، توازن در قاب و تاثیر نورپردازی بر تصویر بازنماییشده از سوژه. 🔻 در آغاز کتاب، پس از تبیین اهمیت ضبط یک مصاحبهٔ خوب در مستندها و برنامههای تلویزیونی، نویسنده به سبکهای مختلف مصاحبه میپردازد و توضیح میدهد که هر سبکی برای کدامیک از قالبهای برنامهسازی مناسب است. در ادامه عناصر مهم در ضبط مصاحبه یعنی تصویر، صدا و نورپردازی مورد بررسی قرار گرفته و تجهیزات مربوط به هر بخش نیز معرفی میشود. نکتهٔ جالب برای من، توجه به جزییاتی در اجرا بود که معمولاً نویسندهها از آن غافل میشوند؛ مثلاً تفاوت درگاههای ورودی مربوط به میکروفونها، توجه به نوع و حالت صندلی مناسب برای مصاحبه یا مشکلات پیشبینینشدهای که ممکن است در مکان مصاحبه برایتان به وجود بیاید. در بخش پایانی هم نویسنده نکات خیلی مهمی را دربارهٔ تعامل و گفتوگو با سوژهها عنوان میکند که یکجور فوت کوزهگری است! 🔻 نقطهٔ قوت بعدی کتاب، مصور بودن و توجه به مثالهای مختلف است. برایم جالب بود که سعید آتشین در رسانهٔ ملی کار میکند اما نمونههایی که از قاببندیهای بد و مصاحبههای بیکیفیت در کتابش آورده بود، مربوط به برنامههای رسانهٔ ملی میشد و از مقدمهٔ کتاب هم معلوم بود که از کثرت چنین مصاحبههایی در تلویزیون گلایهمند است. مشاهده و مرور این نمونههای غلط، از باب قاعدهٔ «ادب از که آموختی...» بسیار مفید و در عین حال آمیخته با طنزی تلخ است. :) 233narges پسندید.علی دائمی یادداشت نوشت.1402/09/20دشمنانآنتون چخوف3.71 🔻 چخوف یک پزشک بود؛ پزشکی که درد و رنج مردم را با گوشت و پوست احساس میکرد. توانایی حیرتانگیزش در توصیف جزییات و حالات هم ریشه در حرفهاش دارد. اما نکتهٔ جالب دربارهٔ داستانهای کوتاه گردآوریشده در این کتاب آن است که تقریباً تمام داستانها حول محور «امراض جسمانی» و بهخصوص بیماریهای ریوی پیش میرود. 🔻 آنطور که در پیشگفتار کتاب آمده است، چخوف از بیماری سل رنج میبرد و تجربهٔ بیماری خودش در کنار تجربهٔ مواجهه با بیماران مختلفی که معالجه میکرد، او را به اصول رئالیسم و بازنمایی دقیق واقعیتهای جامعه نزدیک کرد. برای همین است که هنر چخوف -آنگونه که رئالیستها میگویند- انعکاس حقایق زندگی بشری است. در داستانهای انتخابیِ سیمین دانشور، شخصیت پزشک حضور پررنگی دارد؛ یا بهعنوان شخصیت محوری و یا یکی از شخصیتهای فرعی. اما مهمترین شخصیت در این داستانها خود «بیماری» و «مرگ» است که بر زندگیِ همه -از پسربچهای فقیر گرفته تا پزشک فرزندمُرده و مرد دانشمند و حتی پیرمرد تابوتساز!- سایه افکنده است. همهٔ شخصیتها یا خودشان میمیرند یا عزیزی را از دست میدهند و یا مثل پاشکا در داستان «فراری» قرار نیست بمیرند، اما دارند همراه سایر بیماران مرگ را زندگی میکنند! 🔻 اگر مقدمهٔ ماکسیم گورکی را بخوانید (که باید بابت چاپش در ابتدای این کتاب از ناشر تشکر کرد) به میزان دغدغهمندی چخوف پی خواهید برد. سفر او به روستاها و مشاهدهٔ مصائب معلمان و دانشآموزان یا بیماریهای واگیردار، توجه او را به رنج تودهها جلب کرده بود و به همین دلیل به گورکی گفته بود «روسیهٔ عزیز ما مملکت بدبخت و مهملی است». همین دغدغهمندی بود که چخوف را تبدیل به پیشگوی تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در روسیه کرد. یک سال پس از مرگ چخوف اعتراضات گسترده در امپراتوری تزاری شکل گرفت و منجر به مشروطه شدن سلطنت شد و حدود یک دهه بعد انقلاب ۱۹۱۷ را رقم زد. 🔻 قصدم این نیست که چخوف را هنرمندی سوسیالیست یا یک مبارز سیاسی بنامم؛ بلکه میخواهم بگویم هنرمندان هر جامعهای باید منعکسکنندهٔ وضعیت آن جامعه باشند، با نگاهی متفاوت از عوام پدیدههای سیاسی و اجتماعی را رصد کنند و جهان مفروض داستانهایشان از حیث زمان، مکان، فرهنگ، سیاست، قوانین و عرفهای درست و غلط آیینهٔ جامعهٔ آنان باشد. اگر سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان هر حکومتی به آثار هنری (بهخصوص آثار رئالیستها و ناتورالیستها) به چشم گزارشی از معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نگاه میکردند و نه صرفاً شبنامه یا طوماری که قدرت آنان را به خطر میانداخت، سرنوشت بهتری داشتند. 🔻 چخوف به دنبال بازنمایی فرهنگ موجود است و اصلاً قصد ندارد یک الگوی آرمانی از جامعهٔ خود ارائه دهد. اما هدف او از این بازنمایی واقعگرایانه، نقد آن است و نه تثبیتش؛ درست مثل طبیبی که با نشان دادن وضعیت بغرنج و مشمئزکنندهٔ مریضش به سایرین، آنها را به پیشگیری از بیماری یا درمان بهموقع آن ترغیب میکند. 🔻 راستش را بخواهید رویکرد چخوف در نگارش داستان و نمایشنامه به سلیقهٔ من نزدیک نیست. من طرفدار بازنمایی «زندگی آنگونه که هست» نیستم و گاهی اوقات از رخوت و رکودی که در نمایشنامههای او هست عذاب میکشم. اما اقرار میکنم که از بیشتر داستانهای این مجموعه لذت بردم؛ مخصوصاً داستانهای «جیرجیرک»، «دشمنان»، «راهب سیاهپوش»، «بوسه» و «هاملت مسکویی». 🔻 تا جایی که یادم میآید به جز داستان آخر، تمام داستانها با راوی سوم شخص دانای کل نوشته شده بودند و معمولاً کانونمندی روایت در صحنههای مختلف میان راوی و شخصیت اصلی تقسیم میشد. ساختار بیشتر داستانها بهگونهایست که حادثهٔ محرک داستان پیش از شروع آن به وقوع پیوسته و ما در طول داستان شاهد عواقب و نتایج آن هستیم. فرقی ندارد که داستانها با مرگ پایان یابند یا نه؛ در هر دو حالت پایانبندی داستان آمیزهای از حس فقدان، تنهایی و پشیمانی است، اما روش چخوف در توصیف حوادث طوریست که انگار هیچ چیز عوض نشده و زندگی همانیست که همیشه بوده! یک ناظر بیرونی فراز و فرودهای زندگی را به ما نشان میدهد؛ بدون آنکه خودش متأثر شود... 240narges پسندید.Doubt لیست منتشر کرد.1402/08/16پس از این لیست آدم سابق نخواهید بود5 کتابکتاب هایی که شمارا وادار به تفکر میکند اینکه چقدر درباره فلسفه میدانید یا میخواهید بدانید مهم نیست این کتابها دید شمارا تغییر خواهد داد شاید تغییر خوشایندی نباشد اما شمارا به حرکت وا خواهد داشت حرکت است که مسیر را میسازد و مسیر تعریف دیگری از انسان است. مسیری متفاوت را تجربه کنید و از پوسته ی خود فعلیتان خارج شوید..184narges پسندید.فاطمه باقریان بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/09/23آتش بدون دود: واقعیتهای پر خوننادر ابراهیمی4.319صفحۀ 1037narges پسندید.احمدرضا کوکب لیست منتشر کرد.1402/06/25برای خداباوری4 کتابالبته که من مخلص شهیدمطهری هم هستم و آثار ایشان را هم خواندهام، هم میخوانم و هم پیشنهاد میکنم. مخلص دیگر علمای عِظامِ اسلام هم هستیم. لکن، برخی حرفها را، رمانها جور دیگر میزنند. اگر دقت کرده باشید (که فکر کنم خود شهیدمطهری هم به این نکته تصریح دارند) وجود خدا از نظر قرآن بدیهی است. یعنی هیچ کجا به اثبات اصل وجود خدا نمیپردازد. لذا بهنظر، اگر کسی احیاناً از این خودآگاهی ذاتی برگشته باشد، بهترین راه بازگشت، دیدن و خواندن خودآگاهی دیگران است. در این لیست سعی کردهام، رمانهایی که این خودآگاهی را پررنگ میکنند را ضمیمه کنم. احتمالا به ندرت این کتابها برای این موضوع پیشنهاد داده شوند. در رابطه با هر کدام، کمی توضیح میدهم؛ اما برای لو نرفتن داستان، نمیتوانم زیادهگویی کنم: آنا کارنینا: این، بهترین رمان تولستوی نیست. فکر نکنم کسی تا حالا گفته باشد آنا کرنینا چنین است. اما صد صفحه آخر این کتاب، بهنظر من، بهترین سطوری است که تولستوی در عمرش نوشته است. البته قطعا نمیتوان آن صد صفحه را، بدون خواندن کل کتاب از عمق جان فهمید. وداع با اسلحه: یک اتفاق مشترک با آنا کارنینا دارد. من که اتفاقا این دو کتاب را در روزگار نزدیک به هم خواندم، خیلی لذت بردم! جانِ شیفته: نظرم را روی کتاب گذاشته ام. همان را بخوانید. پدر سرگی: شبیه قبلیها نیست. ولی بهنظرم کار خودش را میکند. ببخشید. خیلی کتاب نخواندهام و بیش از این بلد نیستم. چه خوب اگه این لیست رو تکمیل کنید...013narges میخواهد بخواند.1402/09/24ماهی جنگجوهینتون4.0205narges به چالش پیوست.1402/09/24چالش روزی 10 صفحه به مدت 10 روزپایان چالش : 7 روز دیگرروند پیشرفت مطالعه 3 روز از 10 روز21
nargesnargesدنبال کردن@nagiz9 دنبال شده4 دنبال کنندهکتابدوست(0 کتاب)0امتیازدنبال کردن 0یادداشت0امتیاز1لیستکتابخانهنمایش کتابخانهخواندهام0 کتابدر حال خواندن0 کتابخواهم خواند2 کتابیادداشتهااین کاربر هنوز یادداشتی ثبت نکرده است.باشگاههامحاکات209 عضورکوئیم برای یک راهبهدورۀ فعالباشگاه کتابخوانی هوگو321 عضوکارگران دریادورۀ فعالچالشهااین کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.لیستهای کتابnargesمباحث فلسفه و کلام اسلامی3 کتاباین کتابا که الان دارم چکیده هایی ازشون میخونم درواقع برای ارشد فلسفه و کلام اسلامی هستش میتونیم توی محدودیت هاهم بدرخشیم03فعالیتهاnarges میخواهد بخواند.1402/10/05زوربای یونانینیکوس کازانتزاکیس3.74001narges پسندید.فرناز قزلباش لیست منتشر کرد.1402/08/29رمان هایی با تکنیک جریان سیال ذهن.20 کتابتکنیک پیچیده جریان سیال ذهن یا Stream of consciousness شاید برای افرادی که تازه شروع به کتابخوانی کرده اند، ناآشنا و غیر قابل فهم باشد. خلاصه بگویم؛ در این کتاب ها خیلی به دنبال معنا نباشید! به نظرم افرادی که تازه با کتاب و کتابخوانی آشنا شده اند، برای شروع سمت این کتاب ها نروند. چون این تکنیک عموما شامل پراکنده گویی های هذیان گونه است و عموما این کتاب ها سخت خوان و گاها حوصله سر بر می شوند. در این تکنیک زمان، مقوله ای کاملا ذهنی، نسبی و غیر خطی است. بعضی از این کتاب ها آنقدر در همه جا پیشنهاد می شود که ناخودآگاه مخاطب تازه کار هم آن را انتخاب می کند. امکان تمام نکردن و نیمه کاره رها کردن این دسته کتاب ها هست. پس برای شروع پیشنهاد می کنم از این لیست انتخاب نکنید. اینجا لیستی از کتاب هایی که با این تکنیک نوشته شده اند میگذارم. خودم بعضی را خوانده ام و بعضی را نه. پی نوشت: بعضا گفته شده که بوف کور یا جزء از کل جریان سیال نیست. به هرحال نوشته ها به گونه ای هستند که به نظر می رسد نویسنده با استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن سعی می کند وقایع و صحنه های روایت را همانطور که در ذهن شخصیت های داستان جریان می یابند، بازگو کند.791narges پسندید.علیرضا وحدتی یادداشت نوشت.1402/09/23رنج کشیدگان و خوارشدگانفیودور داستایفسکی4.37 بخش اعظم کتاب را در دوران آموزشی سربازی مطالعه کردم. سیر کتاب را دوست داشتم و همانطور بود که از داستایوسکی انتظار میرفت. خطابه ها و تکگویی های شخصیتها خیلی دلنشین است. مثل دیگر آثار نویسنده با جزئیات شخصیت های داستان آشنا میشویم و با آنها سفر میکنیم. 016narges لیست منتشر کرد.1402/09/24مباحث فلسفه و کلام اسلامی3 کتاباین کتابا که الان دارم چکیده هایی ازشون میخونم درواقع برای ارشد فلسفه و کلام اسلامی هستش میتونیم توی محدودیت هاهم بدرخشیم03narges نظر داد.1402/09/24چجوری باید میزان مطالعم رو ثبت کنم:(narges به چالش پیوست.1402/09/24چالش روزی 10 صفحه به مدت 10 روزپایان چالش : 7 روز دیگرروند پیشرفت مطالعه 3 روز از 10 روز21narges پسندید.علی دائمی یادداشت نوشت.1402/09/10قواعد فرم در مصاحبه تلویزیونی: تکنیک هایی برای اجرا و ضبط مصاحبه ویدئوییسعید آتشین4.51 🔻 رحمت خدا بر سعید آتشین با این کتاب خوبی که تالیف کرده است. فکر میکنم بعد از مدتها یک کتاب «کامل» خواندم که برخلاف حجم کمش، همهٔ آنچه باید توضیح میداد را بهخوبی توضیح داد و نه به حاشیه رفت، نه کمفروشی کرد. 🔻 برای ساخت یک مستند کوتاه و ضبط چند مصاحبه، نیاز به مرور آموختههای اندکم دربارهٔ مستند و مصاحبه داشتم. کتاب «قواعد فرم در مصاحبهٔ تلویزیونی» هرچه برای ضبط مصاحبه لازم بود بدانم را همراه با تصویر و مثال به من آموخت. کتاب آمیختهایست از برخی نکات تئوریک و نکات عملی که قبل، بعد و در حین ضبط مصاحبه باید به آن توجه داشت. هرچند رویکرد کتاب عملی است و من این را نقطهٔ قوت آن میدانم، اما خالی از مباحث نظری دربارهٔ تاثیر عناصر بصری بر مخاطب نیست و به نقش صدا، نور و تصویر در تجربهٔ حسی بیننده هم میپردازد. هرجا فکر میکردم ممکن است نویسنده مباحث نظری را رها کند، او به حد کفایت دربارهشان توضیح میداد؛ موضوعاتی مثل قانون ۱۸۰ درجه، نقاط طلایی، توازن در قاب و تاثیر نورپردازی بر تصویر بازنماییشده از سوژه. 🔻 در آغاز کتاب، پس از تبیین اهمیت ضبط یک مصاحبهٔ خوب در مستندها و برنامههای تلویزیونی، نویسنده به سبکهای مختلف مصاحبه میپردازد و توضیح میدهد که هر سبکی برای کدامیک از قالبهای برنامهسازی مناسب است. در ادامه عناصر مهم در ضبط مصاحبه یعنی تصویر، صدا و نورپردازی مورد بررسی قرار گرفته و تجهیزات مربوط به هر بخش نیز معرفی میشود. نکتهٔ جالب برای من، توجه به جزییاتی در اجرا بود که معمولاً نویسندهها از آن غافل میشوند؛ مثلاً تفاوت درگاههای ورودی مربوط به میکروفونها، توجه به نوع و حالت صندلی مناسب برای مصاحبه یا مشکلات پیشبینینشدهای که ممکن است در مکان مصاحبه برایتان به وجود بیاید. در بخش پایانی هم نویسنده نکات خیلی مهمی را دربارهٔ تعامل و گفتوگو با سوژهها عنوان میکند که یکجور فوت کوزهگری است! 🔻 نقطهٔ قوت بعدی کتاب، مصور بودن و توجه به مثالهای مختلف است. برایم جالب بود که سعید آتشین در رسانهٔ ملی کار میکند اما نمونههایی که از قاببندیهای بد و مصاحبههای بیکیفیت در کتابش آورده بود، مربوط به برنامههای رسانهٔ ملی میشد و از مقدمهٔ کتاب هم معلوم بود که از کثرت چنین مصاحبههایی در تلویزیون گلایهمند است. مشاهده و مرور این نمونههای غلط، از باب قاعدهٔ «ادب از که آموختی...» بسیار مفید و در عین حال آمیخته با طنزی تلخ است. :) 233narges پسندید.علی دائمی یادداشت نوشت.1402/09/20دشمنانآنتون چخوف3.71 🔻 چخوف یک پزشک بود؛ پزشکی که درد و رنج مردم را با گوشت و پوست احساس میکرد. توانایی حیرتانگیزش در توصیف جزییات و حالات هم ریشه در حرفهاش دارد. اما نکتهٔ جالب دربارهٔ داستانهای کوتاه گردآوریشده در این کتاب آن است که تقریباً تمام داستانها حول محور «امراض جسمانی» و بهخصوص بیماریهای ریوی پیش میرود. 🔻 آنطور که در پیشگفتار کتاب آمده است، چخوف از بیماری سل رنج میبرد و تجربهٔ بیماری خودش در کنار تجربهٔ مواجهه با بیماران مختلفی که معالجه میکرد، او را به اصول رئالیسم و بازنمایی دقیق واقعیتهای جامعه نزدیک کرد. برای همین است که هنر چخوف -آنگونه که رئالیستها میگویند- انعکاس حقایق زندگی بشری است. در داستانهای انتخابیِ سیمین دانشور، شخصیت پزشک حضور پررنگی دارد؛ یا بهعنوان شخصیت محوری و یا یکی از شخصیتهای فرعی. اما مهمترین شخصیت در این داستانها خود «بیماری» و «مرگ» است که بر زندگیِ همه -از پسربچهای فقیر گرفته تا پزشک فرزندمُرده و مرد دانشمند و حتی پیرمرد تابوتساز!- سایه افکنده است. همهٔ شخصیتها یا خودشان میمیرند یا عزیزی را از دست میدهند و یا مثل پاشکا در داستان «فراری» قرار نیست بمیرند، اما دارند همراه سایر بیماران مرگ را زندگی میکنند! 🔻 اگر مقدمهٔ ماکسیم گورکی را بخوانید (که باید بابت چاپش در ابتدای این کتاب از ناشر تشکر کرد) به میزان دغدغهمندی چخوف پی خواهید برد. سفر او به روستاها و مشاهدهٔ مصائب معلمان و دانشآموزان یا بیماریهای واگیردار، توجه او را به رنج تودهها جلب کرده بود و به همین دلیل به گورکی گفته بود «روسیهٔ عزیز ما مملکت بدبخت و مهملی است». همین دغدغهمندی بود که چخوف را تبدیل به پیشگوی تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در روسیه کرد. یک سال پس از مرگ چخوف اعتراضات گسترده در امپراتوری تزاری شکل گرفت و منجر به مشروطه شدن سلطنت شد و حدود یک دهه بعد انقلاب ۱۹۱۷ را رقم زد. 🔻 قصدم این نیست که چخوف را هنرمندی سوسیالیست یا یک مبارز سیاسی بنامم؛ بلکه میخواهم بگویم هنرمندان هر جامعهای باید منعکسکنندهٔ وضعیت آن جامعه باشند، با نگاهی متفاوت از عوام پدیدههای سیاسی و اجتماعی را رصد کنند و جهان مفروض داستانهایشان از حیث زمان، مکان، فرهنگ، سیاست، قوانین و عرفهای درست و غلط آیینهٔ جامعهٔ آنان باشد. اگر سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان هر حکومتی به آثار هنری (بهخصوص آثار رئالیستها و ناتورالیستها) به چشم گزارشی از معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نگاه میکردند و نه صرفاً شبنامه یا طوماری که قدرت آنان را به خطر میانداخت، سرنوشت بهتری داشتند. 🔻 چخوف به دنبال بازنمایی فرهنگ موجود است و اصلاً قصد ندارد یک الگوی آرمانی از جامعهٔ خود ارائه دهد. اما هدف او از این بازنمایی واقعگرایانه، نقد آن است و نه تثبیتش؛ درست مثل طبیبی که با نشان دادن وضعیت بغرنج و مشمئزکنندهٔ مریضش به سایرین، آنها را به پیشگیری از بیماری یا درمان بهموقع آن ترغیب میکند. 🔻 راستش را بخواهید رویکرد چخوف در نگارش داستان و نمایشنامه به سلیقهٔ من نزدیک نیست. من طرفدار بازنمایی «زندگی آنگونه که هست» نیستم و گاهی اوقات از رخوت و رکودی که در نمایشنامههای او هست عذاب میکشم. اما اقرار میکنم که از بیشتر داستانهای این مجموعه لذت بردم؛ مخصوصاً داستانهای «جیرجیرک»، «دشمنان»، «راهب سیاهپوش»، «بوسه» و «هاملت مسکویی». 🔻 تا جایی که یادم میآید به جز داستان آخر، تمام داستانها با راوی سوم شخص دانای کل نوشته شده بودند و معمولاً کانونمندی روایت در صحنههای مختلف میان راوی و شخصیت اصلی تقسیم میشد. ساختار بیشتر داستانها بهگونهایست که حادثهٔ محرک داستان پیش از شروع آن به وقوع پیوسته و ما در طول داستان شاهد عواقب و نتایج آن هستیم. فرقی ندارد که داستانها با مرگ پایان یابند یا نه؛ در هر دو حالت پایانبندی داستان آمیزهای از حس فقدان، تنهایی و پشیمانی است، اما روش چخوف در توصیف حوادث طوریست که انگار هیچ چیز عوض نشده و زندگی همانیست که همیشه بوده! یک ناظر بیرونی فراز و فرودهای زندگی را به ما نشان میدهد؛ بدون آنکه خودش متأثر شود... 240narges پسندید.Doubt لیست منتشر کرد.1402/08/16پس از این لیست آدم سابق نخواهید بود5 کتابکتاب هایی که شمارا وادار به تفکر میکند اینکه چقدر درباره فلسفه میدانید یا میخواهید بدانید مهم نیست این کتابها دید شمارا تغییر خواهد داد شاید تغییر خوشایندی نباشد اما شمارا به حرکت وا خواهد داشت حرکت است که مسیر را میسازد و مسیر تعریف دیگری از انسان است. مسیری متفاوت را تجربه کنید و از پوسته ی خود فعلیتان خارج شوید..184narges پسندید.فاطمه باقریان بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/09/23آتش بدون دود: واقعیتهای پر خوننادر ابراهیمی4.319صفحۀ 1037narges پسندید.احمدرضا کوکب لیست منتشر کرد.1402/06/25برای خداباوری4 کتابالبته که من مخلص شهیدمطهری هم هستم و آثار ایشان را هم خواندهام، هم میخوانم و هم پیشنهاد میکنم. مخلص دیگر علمای عِظامِ اسلام هم هستیم. لکن، برخی حرفها را، رمانها جور دیگر میزنند. اگر دقت کرده باشید (که فکر کنم خود شهیدمطهری هم به این نکته تصریح دارند) وجود خدا از نظر قرآن بدیهی است. یعنی هیچ کجا به اثبات اصل وجود خدا نمیپردازد. لذا بهنظر، اگر کسی احیاناً از این خودآگاهی ذاتی برگشته باشد، بهترین راه بازگشت، دیدن و خواندن خودآگاهی دیگران است. در این لیست سعی کردهام، رمانهایی که این خودآگاهی را پررنگ میکنند را ضمیمه کنم. احتمالا به ندرت این کتابها برای این موضوع پیشنهاد داده شوند. در رابطه با هر کدام، کمی توضیح میدهم؛ اما برای لو نرفتن داستان، نمیتوانم زیادهگویی کنم: آنا کارنینا: این، بهترین رمان تولستوی نیست. فکر نکنم کسی تا حالا گفته باشد آنا کرنینا چنین است. اما صد صفحه آخر این کتاب، بهنظر من، بهترین سطوری است که تولستوی در عمرش نوشته است. البته قطعا نمیتوان آن صد صفحه را، بدون خواندن کل کتاب از عمق جان فهمید. وداع با اسلحه: یک اتفاق مشترک با آنا کارنینا دارد. من که اتفاقا این دو کتاب را در روزگار نزدیک به هم خواندم، خیلی لذت بردم! جانِ شیفته: نظرم را روی کتاب گذاشته ام. همان را بخوانید. پدر سرگی: شبیه قبلیها نیست. ولی بهنظرم کار خودش را میکند. ببخشید. خیلی کتاب نخواندهام و بیش از این بلد نیستم. چه خوب اگه این لیست رو تکمیل کنید...013narges میخواهد بخواند.1402/09/24ماهی جنگجوهینتون4.0205narges به چالش پیوست.1402/09/24چالش روزی 10 صفحه به مدت 10 روزپایان چالش : 7 روز دیگرروند پیشرفت مطالعه 3 روز از 10 روز21
narges پسندید.فرناز قزلباش لیست منتشر کرد.1402/08/29رمان هایی با تکنیک جریان سیال ذهن.20 کتابتکنیک پیچیده جریان سیال ذهن یا Stream of consciousness شاید برای افرادی که تازه شروع به کتابخوانی کرده اند، ناآشنا و غیر قابل فهم باشد. خلاصه بگویم؛ در این کتاب ها خیلی به دنبال معنا نباشید! به نظرم افرادی که تازه با کتاب و کتابخوانی آشنا شده اند، برای شروع سمت این کتاب ها نروند. چون این تکنیک عموما شامل پراکنده گویی های هذیان گونه است و عموما این کتاب ها سخت خوان و گاها حوصله سر بر می شوند. در این تکنیک زمان، مقوله ای کاملا ذهنی، نسبی و غیر خطی است. بعضی از این کتاب ها آنقدر در همه جا پیشنهاد می شود که ناخودآگاه مخاطب تازه کار هم آن را انتخاب می کند. امکان تمام نکردن و نیمه کاره رها کردن این دسته کتاب ها هست. پس برای شروع پیشنهاد می کنم از این لیست انتخاب نکنید. اینجا لیستی از کتاب هایی که با این تکنیک نوشته شده اند میگذارم. خودم بعضی را خوانده ام و بعضی را نه. پی نوشت: بعضا گفته شده که بوف کور یا جزء از کل جریان سیال نیست. به هرحال نوشته ها به گونه ای هستند که به نظر می رسد نویسنده با استفاده از تکنیک جریان سیال ذهن سعی می کند وقایع و صحنه های روایت را همانطور که در ذهن شخصیت های داستان جریان می یابند، بازگو کند.791
narges پسندید.علیرضا وحدتی یادداشت نوشت.1402/09/23رنج کشیدگان و خوارشدگانفیودور داستایفسکی4.37 بخش اعظم کتاب را در دوران آموزشی سربازی مطالعه کردم. سیر کتاب را دوست داشتم و همانطور بود که از داستایوسکی انتظار میرفت. خطابه ها و تکگویی های شخصیتها خیلی دلنشین است. مثل دیگر آثار نویسنده با جزئیات شخصیت های داستان آشنا میشویم و با آنها سفر میکنیم. 016
narges لیست منتشر کرد.1402/09/24مباحث فلسفه و کلام اسلامی3 کتاباین کتابا که الان دارم چکیده هایی ازشون میخونم درواقع برای ارشد فلسفه و کلام اسلامی هستش میتونیم توی محدودیت هاهم بدرخشیم03
narges نظر داد.1402/09/24چجوری باید میزان مطالعم رو ثبت کنم:(narges به چالش پیوست.1402/09/24چالش روزی 10 صفحه به مدت 10 روزپایان چالش : 7 روز دیگرروند پیشرفت مطالعه 3 روز از 10 روز21
narges پسندید.علی دائمی یادداشت نوشت.1402/09/10قواعد فرم در مصاحبه تلویزیونی: تکنیک هایی برای اجرا و ضبط مصاحبه ویدئوییسعید آتشین4.51 🔻 رحمت خدا بر سعید آتشین با این کتاب خوبی که تالیف کرده است. فکر میکنم بعد از مدتها یک کتاب «کامل» خواندم که برخلاف حجم کمش، همهٔ آنچه باید توضیح میداد را بهخوبی توضیح داد و نه به حاشیه رفت، نه کمفروشی کرد. 🔻 برای ساخت یک مستند کوتاه و ضبط چند مصاحبه، نیاز به مرور آموختههای اندکم دربارهٔ مستند و مصاحبه داشتم. کتاب «قواعد فرم در مصاحبهٔ تلویزیونی» هرچه برای ضبط مصاحبه لازم بود بدانم را همراه با تصویر و مثال به من آموخت. کتاب آمیختهایست از برخی نکات تئوریک و نکات عملی که قبل، بعد و در حین ضبط مصاحبه باید به آن توجه داشت. هرچند رویکرد کتاب عملی است و من این را نقطهٔ قوت آن میدانم، اما خالی از مباحث نظری دربارهٔ تاثیر عناصر بصری بر مخاطب نیست و به نقش صدا، نور و تصویر در تجربهٔ حسی بیننده هم میپردازد. هرجا فکر میکردم ممکن است نویسنده مباحث نظری را رها کند، او به حد کفایت دربارهشان توضیح میداد؛ موضوعاتی مثل قانون ۱۸۰ درجه، نقاط طلایی، توازن در قاب و تاثیر نورپردازی بر تصویر بازنماییشده از سوژه. 🔻 در آغاز کتاب، پس از تبیین اهمیت ضبط یک مصاحبهٔ خوب در مستندها و برنامههای تلویزیونی، نویسنده به سبکهای مختلف مصاحبه میپردازد و توضیح میدهد که هر سبکی برای کدامیک از قالبهای برنامهسازی مناسب است. در ادامه عناصر مهم در ضبط مصاحبه یعنی تصویر، صدا و نورپردازی مورد بررسی قرار گرفته و تجهیزات مربوط به هر بخش نیز معرفی میشود. نکتهٔ جالب برای من، توجه به جزییاتی در اجرا بود که معمولاً نویسندهها از آن غافل میشوند؛ مثلاً تفاوت درگاههای ورودی مربوط به میکروفونها، توجه به نوع و حالت صندلی مناسب برای مصاحبه یا مشکلات پیشبینینشدهای که ممکن است در مکان مصاحبه برایتان به وجود بیاید. در بخش پایانی هم نویسنده نکات خیلی مهمی را دربارهٔ تعامل و گفتوگو با سوژهها عنوان میکند که یکجور فوت کوزهگری است! 🔻 نقطهٔ قوت بعدی کتاب، مصور بودن و توجه به مثالهای مختلف است. برایم جالب بود که سعید آتشین در رسانهٔ ملی کار میکند اما نمونههایی که از قاببندیهای بد و مصاحبههای بیکیفیت در کتابش آورده بود، مربوط به برنامههای رسانهٔ ملی میشد و از مقدمهٔ کتاب هم معلوم بود که از کثرت چنین مصاحبههایی در تلویزیون گلایهمند است. مشاهده و مرور این نمونههای غلط، از باب قاعدهٔ «ادب از که آموختی...» بسیار مفید و در عین حال آمیخته با طنزی تلخ است. :) 233
narges پسندید.علی دائمی یادداشت نوشت.1402/09/20دشمنانآنتون چخوف3.71 🔻 چخوف یک پزشک بود؛ پزشکی که درد و رنج مردم را با گوشت و پوست احساس میکرد. توانایی حیرتانگیزش در توصیف جزییات و حالات هم ریشه در حرفهاش دارد. اما نکتهٔ جالب دربارهٔ داستانهای کوتاه گردآوریشده در این کتاب آن است که تقریباً تمام داستانها حول محور «امراض جسمانی» و بهخصوص بیماریهای ریوی پیش میرود. 🔻 آنطور که در پیشگفتار کتاب آمده است، چخوف از بیماری سل رنج میبرد و تجربهٔ بیماری خودش در کنار تجربهٔ مواجهه با بیماران مختلفی که معالجه میکرد، او را به اصول رئالیسم و بازنمایی دقیق واقعیتهای جامعه نزدیک کرد. برای همین است که هنر چخوف -آنگونه که رئالیستها میگویند- انعکاس حقایق زندگی بشری است. در داستانهای انتخابیِ سیمین دانشور، شخصیت پزشک حضور پررنگی دارد؛ یا بهعنوان شخصیت محوری و یا یکی از شخصیتهای فرعی. اما مهمترین شخصیت در این داستانها خود «بیماری» و «مرگ» است که بر زندگیِ همه -از پسربچهای فقیر گرفته تا پزشک فرزندمُرده و مرد دانشمند و حتی پیرمرد تابوتساز!- سایه افکنده است. همهٔ شخصیتها یا خودشان میمیرند یا عزیزی را از دست میدهند و یا مثل پاشکا در داستان «فراری» قرار نیست بمیرند، اما دارند همراه سایر بیماران مرگ را زندگی میکنند! 🔻 اگر مقدمهٔ ماکسیم گورکی را بخوانید (که باید بابت چاپش در ابتدای این کتاب از ناشر تشکر کرد) به میزان دغدغهمندی چخوف پی خواهید برد. سفر او به روستاها و مشاهدهٔ مصائب معلمان و دانشآموزان یا بیماریهای واگیردار، توجه او را به رنج تودهها جلب کرده بود و به همین دلیل به گورکی گفته بود «روسیهٔ عزیز ما مملکت بدبخت و مهملی است». همین دغدغهمندی بود که چخوف را تبدیل به پیشگوی تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در روسیه کرد. یک سال پس از مرگ چخوف اعتراضات گسترده در امپراتوری تزاری شکل گرفت و منجر به مشروطه شدن سلطنت شد و حدود یک دهه بعد انقلاب ۱۹۱۷ را رقم زد. 🔻 قصدم این نیست که چخوف را هنرمندی سوسیالیست یا یک مبارز سیاسی بنامم؛ بلکه میخواهم بگویم هنرمندان هر جامعهای باید منعکسکنندهٔ وضعیت آن جامعه باشند، با نگاهی متفاوت از عوام پدیدههای سیاسی و اجتماعی را رصد کنند و جهان مفروض داستانهایشان از حیث زمان، مکان، فرهنگ، سیاست، قوانین و عرفهای درست و غلط آیینهٔ جامعهٔ آنان باشد. اگر سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان هر حکومتی به آثار هنری (بهخصوص آثار رئالیستها و ناتورالیستها) به چشم گزارشی از معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نگاه میکردند و نه صرفاً شبنامه یا طوماری که قدرت آنان را به خطر میانداخت، سرنوشت بهتری داشتند. 🔻 چخوف به دنبال بازنمایی فرهنگ موجود است و اصلاً قصد ندارد یک الگوی آرمانی از جامعهٔ خود ارائه دهد. اما هدف او از این بازنمایی واقعگرایانه، نقد آن است و نه تثبیتش؛ درست مثل طبیبی که با نشان دادن وضعیت بغرنج و مشمئزکنندهٔ مریضش به سایرین، آنها را به پیشگیری از بیماری یا درمان بهموقع آن ترغیب میکند. 🔻 راستش را بخواهید رویکرد چخوف در نگارش داستان و نمایشنامه به سلیقهٔ من نزدیک نیست. من طرفدار بازنمایی «زندگی آنگونه که هست» نیستم و گاهی اوقات از رخوت و رکودی که در نمایشنامههای او هست عذاب میکشم. اما اقرار میکنم که از بیشتر داستانهای این مجموعه لذت بردم؛ مخصوصاً داستانهای «جیرجیرک»، «دشمنان»، «راهب سیاهپوش»، «بوسه» و «هاملت مسکویی». 🔻 تا جایی که یادم میآید به جز داستان آخر، تمام داستانها با راوی سوم شخص دانای کل نوشته شده بودند و معمولاً کانونمندی روایت در صحنههای مختلف میان راوی و شخصیت اصلی تقسیم میشد. ساختار بیشتر داستانها بهگونهایست که حادثهٔ محرک داستان پیش از شروع آن به وقوع پیوسته و ما در طول داستان شاهد عواقب و نتایج آن هستیم. فرقی ندارد که داستانها با مرگ پایان یابند یا نه؛ در هر دو حالت پایانبندی داستان آمیزهای از حس فقدان، تنهایی و پشیمانی است، اما روش چخوف در توصیف حوادث طوریست که انگار هیچ چیز عوض نشده و زندگی همانیست که همیشه بوده! یک ناظر بیرونی فراز و فرودهای زندگی را به ما نشان میدهد؛ بدون آنکه خودش متأثر شود... 240
narges پسندید.Doubt لیست منتشر کرد.1402/08/16پس از این لیست آدم سابق نخواهید بود5 کتابکتاب هایی که شمارا وادار به تفکر میکند اینکه چقدر درباره فلسفه میدانید یا میخواهید بدانید مهم نیست این کتابها دید شمارا تغییر خواهد داد شاید تغییر خوشایندی نباشد اما شمارا به حرکت وا خواهد داشت حرکت است که مسیر را میسازد و مسیر تعریف دیگری از انسان است. مسیری متفاوت را تجربه کنید و از پوسته ی خود فعلیتان خارج شوید..184
narges پسندید.فاطمه باقریان بریدۀ کتاب منتشر کرد.1402/09/23آتش بدون دود: واقعیتهای پر خوننادر ابراهیمی4.319صفحۀ 1037
narges پسندید.احمدرضا کوکب لیست منتشر کرد.1402/06/25برای خداباوری4 کتابالبته که من مخلص شهیدمطهری هم هستم و آثار ایشان را هم خواندهام، هم میخوانم و هم پیشنهاد میکنم. مخلص دیگر علمای عِظامِ اسلام هم هستیم. لکن، برخی حرفها را، رمانها جور دیگر میزنند. اگر دقت کرده باشید (که فکر کنم خود شهیدمطهری هم به این نکته تصریح دارند) وجود خدا از نظر قرآن بدیهی است. یعنی هیچ کجا به اثبات اصل وجود خدا نمیپردازد. لذا بهنظر، اگر کسی احیاناً از این خودآگاهی ذاتی برگشته باشد، بهترین راه بازگشت، دیدن و خواندن خودآگاهی دیگران است. در این لیست سعی کردهام، رمانهایی که این خودآگاهی را پررنگ میکنند را ضمیمه کنم. احتمالا به ندرت این کتابها برای این موضوع پیشنهاد داده شوند. در رابطه با هر کدام، کمی توضیح میدهم؛ اما برای لو نرفتن داستان، نمیتوانم زیادهگویی کنم: آنا کارنینا: این، بهترین رمان تولستوی نیست. فکر نکنم کسی تا حالا گفته باشد آنا کرنینا چنین است. اما صد صفحه آخر این کتاب، بهنظر من، بهترین سطوری است که تولستوی در عمرش نوشته است. البته قطعا نمیتوان آن صد صفحه را، بدون خواندن کل کتاب از عمق جان فهمید. وداع با اسلحه: یک اتفاق مشترک با آنا کارنینا دارد. من که اتفاقا این دو کتاب را در روزگار نزدیک به هم خواندم، خیلی لذت بردم! جانِ شیفته: نظرم را روی کتاب گذاشته ام. همان را بخوانید. پدر سرگی: شبیه قبلیها نیست. ولی بهنظرم کار خودش را میکند. ببخشید. خیلی کتاب نخواندهام و بیش از این بلد نیستم. چه خوب اگه این لیست رو تکمیل کنید...013
narges به چالش پیوست.1402/09/24چالش روزی 10 صفحه به مدت 10 روزپایان چالش : 7 روز دیگرروند پیشرفت مطالعه 3 روز از 10 روز21