اصل مطلب این کتاب : 
ما قرار نیست چیزی درست کنیم که صرفا چیزی درست کرده باشیم 

ما به عنوان مدیر محصول باید چیزی درست کنیم که کار کنه و مردم دوست داشته باشنش .
تنها برداشت من از این کتاب
      

        یادگیری معتبر تا به اینجای کتاب یکی از مهم ترین مفاهیمی بوده که یه استارتاپ بهش نیاز داره اینکه تیم توسعه و سرمایه گذاران بهش چی فکر میکنن مهم نیست، اینکه مشتری چی فکر میکنه و چی میخواد مهمه
هر چی محصول زود تر لانچ بشه ایراداتش زود تر پیدا میشه و به دنبالش زود تر رفع میشه.
      

        در این کتاب شیوه رفتار کردن با جنبه های منفی خود که آنهارا در وجود دیگران میبینیم را اموزش میدهد.

خیلی از قسمت های کتاب خوب ترجمه نشده بود. پیشنهاد میکنم نسخه دیگری از ترجمه را تهیهه کنید.
      

        این یادداشت را در زمانی مینویسم که تنها 100 صفحه از این کتاب را مطالعه کرده ام.

تا به اینجای کتاب متوجه شده ام که مدیریت بعد انسانی یک تیم مهم تر از مدیریت بعد فنی آن است.


انسان ها مانند باگ ها و چالش هایی میمانند که هر روز چند تایی از انها پدیدار میشوند و اعضای تیم با تفکری رهبر گونه باید بتوانند آنها را رفع کنند.

و نتیجه گیری که میخواهم انجام بدم اینه که هر شخصی که در یک تیم به صورت گروهی کار میکنه باید صبور، حلال مشکلات و یک کاتالیزور تاثیرگذار باشه.
      

        خیلی خوشحالم که در موقعیت شغلی خودم که کم و بیش مربوط به این کتاب است با خواندن این کتاب توانایی های خودمو افزایش بدم.

مدیریت از نظر بنده :
تغییر وضع موجود به وضع مطلوب است


این کتاب مناسب افرادیست که در سازمان ها، تیم های کوچک را برای خلق یک محصول مدرن مدیریت میکنند.


مالکان محصولات همیشه در این فکر هستند که مدیریت یک محصول امری ذاتی است اما این کتاب اعتقاد دارد ک کاملا امری اکتسابی است که با برنامه ریزی و انتخاب استراتژی مناسب سوار بر ماشینی ب نام تیم خلق کننده یک محصول مدیر محصول به عنوان راننده این ماشین را به سمت موفقیت و تعالی هدایت میکند.
      

        یکی از زیبا ترین و لذت بخش ترین کتاب هایی عه که خوندن کلمه به کلمش حس قدرت رو داخل وجودم قوی تر میکنه
بهترین تعریف هایی که حول محور استراتژی و مدیریت تیمی میچرخه رو میتونید داخلش پیدا کنید.
و در این کتاب یاد میگیرید که چگونه برای سازمانتون استراتژی تعریف کنید.