بال های پرواز همان فکر و ذکر است.
هر آدمی بتی دارد اگر آن بت شکسته نشود هر ذکری که بگوید و هر عبادتی که کند متورمتر می شود.
        

          اشعار ناقوسیه
        

          اگر کسی مردانه دست در جیبش کند برای خودش عالم بزرگتری ساخته است
باور کنیم که گدا و عبد هستیم این باعث می شود که راحت تر باشیم
        

          ای قوم به حج رفته کجایید کجایید 
معشوق همین جاست بیایید بیایید

معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یکبار از این خانه بر این بام برایید
        

          السلام علیک یااباالحسن یا اميرالمؤمنين 
خودش نمیدانست چه خوش آمدی به او می گویند نباید هم آگاه میشد اگر میدانست که خودشان او را خواسته اند لایه های حجاب خودخواهی اش کدرتر میشد
        

          لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
امامقلی پس از سفر مکه و مشهد و قزوین سرانجام به دستور سیدقریش در تبریز به کسب و کار و سلوک به همان روش میپردازد
        

          هیچ چیز نمی توانم بگویم جز این که زنی هیتی که مردش با تمام وجودش دوستت دارد...
        

          باید به حیوان برسی تا تو را به مقصد برساند
روح راکب بدن و سوار بر آن است ...
        

          نوآوری با فرایندها و استانداردهای  سخت بدست نمی آید و با بخت و اقبال هم نمیشود نوآوری را همیشه داشت.
چه سازمان های بسیاری که هزینه های زیادی برای نوآوری کردند و نهایتا با صرف هزینه و شکست های زیاد بعضا با بخت به آن رسیدند 
نوآوری حاصل علیت است نه همبستگی