داستان جالبی بود.
ترکیبی از خلاقیت، هیجان و سوگ.
.
خطر لو رفتن داستان:
قصه درباره دختریه که بعد از فوت والدینش میاد روستا تا با مادربزرگش زندگی کنه. دختر که اسمش اینگه ماریاست بسیار شیطونه و عاشق داستان‌های هانس کریستین اندرسون.
        

          این کتاب خیلی عالی، در لابه‌لای کلمات و قصه آموزش نحوه رفتار درست برای کودکان  دارد. واقعا لذت بردم. 
        

          این کتاب وقعا زیبا و دوست داشتنیه من این کتاب را چند بار خوانده ام و هر دفعه مثل بار اول برام شگفت انگیزه 
        

          یکی از بهترین کتابایی بود که در دوره ی کودکیم خواندم
داستان درمورد دختری هست که مادرو پدرش فوت میکنن و مجبور میشه پیش مادر بزرگش زندگی کنه...
بنظرم خیلی قشنگ بود و من خودم ۲ بار خواندمش
        

          این داستان درباره‌ی دختری ده ساله به نام اینگه ماریا است که پس از مرگ مادرش ، مجبور می شود از شهر محل زندگی اش به روستایی نزد مادربزرگش  که تا به حال او را ندیده ، برود . این تغییر ناگهانی و ورود به محیط جدید ،با چالش ها و اتفاقات غیر منتظره ای همراه است ، از جمله زندگی در کنار حیوانات مزرعه و مواجهه با شیوه آموزش و رفتارهای متفاوت در مدرسه .
        

          جالب بود
        

          کتاب جذابی نبود 
برای خواندن ادا مه اش کنجکاو نبودم 
اما مرا خنداند
        

          کتاب پیشنهادی نوجوانان برای فهرست مرحله اول روباه شنی - تابستان ۱۴۰۴