پریسا تیس و شمشیر خدایان: داستانی جذاب بر اساس تاریخ کهن ما
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
«بالتازار» نوجوانی زیباروی و لاغراندام، در کنار رود نیل، در مصر زندگی می کرد. با حملة سیاهان وحشی، دهکدة آنها به آتش کشیده شده و خانواده اش کشته شده بودند. او زنده مانده بود و در بازار حراجی بردگان شهر ممفیس به ارباب تازه ای فروخته شده بود. ارباب، وی را به عنوان هدیة قبل از ازدواج، به همسر زیبای خود پریساتیس، دختر یکی از بازرگانان بابل داده بود و پریساتیس از این هدیه خرسند بود. او اکنون بعد از چهار سال در نیکارشوش، در پایتخت دوم دولت بزرگ پارسی و در باغ یکی از قصرهای سرسبز و بزرگ اردشیر اول پادشاه ایران به سر می برد. اردشیر، پادشاه بزرگ بعد از بیست سال از بابل به قصد شوش در حرکت بود، او برای استراحت و سپردن امپراتوری بزرگ پارسی به پسرش «خشایار دوم» و برای گذراندن باقی عمرش به شوش می آمد. سرنوشت بالتازار و پریستاتیس به هم گره خورده بود و در نیکارشوش آن دو منتظر ادامة سرنوشت خود بودند. این رمان تاریخی در دو بخش به نام های پریستاتیس؛ و شمشیر خدایان به تصویر کشیده شده است.
پستهای مرتبط به پریسا تیس و شمشیر خدایان: داستانی جذاب بر اساس تاریخ کهن ما