قصر شیشه ای
در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
10
توضیحات
در تاکسی نشسته بودم و فکر می کردم شاید لباس بیش از حد نفیس و پر زرق و برقی برای آن شب پوشیده ام. یک دفعه از پنجره ماشین مادرم را دیدم که سرگرم جست و جو در یک سطل آشغال بزرگ بود... .
پستهای مرتبط به قصر شیشه ای