کژ نگریستن: مقدمه ای بر ژاک لاکان

کژ نگریستن: مقدمه ای بر ژاک لاکان

کژ نگریستن: مقدمه ای بر ژاک لاکان

اسلاوی ژیژک و 3 نفر دیگر
4.0
1 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

1

ناشر
نشر نی
شابک
9789641855583
تعداد صفحات
342
تاریخ انتشار
1399/9/19

توضیحات

        کتاب حاضر را می توان این گونه توصیف کرد: قرادت والاترین بن مایه های نظری ژاک لاکان در کتار و از طریق موارد و مصادیق نمونه نمای فرهنگ توده ای معاصر؛کتابی که برای آشنایی با اصول عقاید لاکانی(به مفهوم الاهیاتی کلمه) بی رحمانه از فرهنگ مردمی بهره برداری می کند وآن را چونان ماده ای سهل الوصول برای توضیح نه فقط ابهامات بنای نظری عظیم لاکان،بلکه گاهی همچنین برای توضیح جزئیات ظریف تری به کار میگیرد که در برداشت های مسلط دانشگاهی از نظریه های لاکان مغفول مانده است.بخش نخست کتاب می کوشد  ساحت امر واقعی لاکانی را بپروراند.بخش دوم سه رهیافت تازه درباره هیچکاک را پیش می کشد.بخش سوم از نظریه متاخر لاکان بهره می گیردتا نتیجه گیری هایی چند در خصوص حوزه ایدئولوژی و سیاست عرضه کند،سپس راه تازه ای برای مفهوم پردازی درباره گسست میان مدرنیسم و پست مدرنیسم پیشنهاد می کند. کتاب با تحلیلی از پارادوکس های درونی مفهمو دموکراسی به پایان می رسد.
      

یادداشت‌ها

نگاه شکاک
          نگاه شکاک به واقعیت

کژ نگریستن یعنی چه؟ چرا باید انسانی به موضوعی کژ بنگرد؟ کژ نگریستن چه ضرورتی دارد؟ ژیژک پاسخ می‌دهد که کژ نگریستن نه یک ژست یا رفتار جسمانی مربوط به عضلات چهره، که اساساً مفهومی فلسفی است. مفهومی با یک مشخصه‌ی بنیادین که به‌سبب آن هرگز نمی‌توان واقعیت را آن‌گونه که ارائه می‌شود، فهم کرد. چون آنچه در برخوردِ اول از واقعیت آشکارا دیده می‌شود، بسیار گمراه‌کننده است به این دلیل که واقعیت انسانی پیوسته همراه با فریبندگی و تحریف است. چنان‌که لاکان می‌گوید انسان تنها موجودی‌ست که با بیان حقیقت می‌تواند دیگری را بفریبد.
از این رو اساس فلسفه همراه است با بدبینی و سوء ظن به واقعیت انسانی. مثلاً آنجا که وانمود می‌شود که ما حق انتخاب داريم، اسباب کژنگری نهیب‌مان می‌زند که امکان دارد از اساس انتخابی در کار نباشد و یا اینکه نتیجه‌ی همه‌ی انتخاب‌ها یکسان است و اصل انتخاب فریبی‌ست که در انتظار ماست. البته در این میان وضعیت دیگری هم متصور است که در آن شاید پرهیز از فریب خوردن، خود خطا و اشتباه باشد.
به‌واقع ما در بسیاری از موارد صرفاً وانمود می‌کنیم که مستعد فریب خوردن هستیم تا این طور طرف مقابل‌مان را به انجام عملی که مطلوب ماست، سوق دهیم. هرچند اگر دقیق‌تر شویم، می‌توانیم متهم دیگری هم پیدا کنیم که نه هیچ‌کدام از «ما» (در اصل شما و طرف مقابل‌تان) که یک «دیگری‌»ست. یعنی همو که همچون شخص پشتِ دوربین مداربسته و مخفی در آسانسور این اطمینان را در دیگران [در این مورد مشخصاً کسانی که در داخل آسانسور ایستاده‌اند] به وجود می‌آورد که در نهایت کسی جز آن‌ها نمی‌تواند شاهد اتفاقاتی باشد که امکان دارد در داخل آسانسور رخ بدهد؛ حال آن‌که این موقعیتِ فراهم شده، از اساس یک موقعیت فریب و اغواگری است. ژیژک توضیحی درباره‌ی نحوه‌ی برخورد ما با این موقعیت فریب دارد یا نه؟ پاسخ البته که مثبت است! او می‌نویسد که به‌واقع کژ نگریستن توسل به همان ترفندی‌ست که در خودِ واقعیت نهفته است، تا ما بتوانیم نشان دهیم که کلیت سامانه‌ی نمادین تنها یک موقعیت فریب است، هر چند که شاید درعمل نتوان هرگز این را اثبات کرد؛ کاری که ژیژک دست‌کم در مواجهه با سینما به‌عنوان یک سامانه‌ی نمادین انجام می‌دهد. مثلاً با دستاویز قرار دادن فیلم‌های آلفرد هیچکاک، فیلمسازی که مشخصاً در نزد ژیژک همان عملکردی را دارد که همان شخصِ پشتِ دوربین مداربسته و مخفی آسانسور. چون او «موقعیتِ فریب‌ساز» قهاری‌ست…
        

0