معرفی کتاب استالین: از غصب قدرت تا مرگ: دربار تزار سرخ (دو جلدی) اثر سایمن سیبیگ مانتیفوری مترجم بیژن اشتری

استالین: از غصب قدرت تا مرگ: دربار تزار سرخ (دو جلدی)

استالین: از غصب قدرت تا مرگ: دربار تزار سرخ (دو جلدی)

4.8
5 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

12

شابک
9789643806330
تعداد صفحات
1,442
تاریخ انتشار
1398/8/8

توضیحات

کتاب استالین: از غصب قدرت تا مرگ: دربار تزار سرخ (دو جلدی)، نویسنده سایمن سیبیگ مانتیفوری.

یادداشت‌ها

          فراتر از کتاب
از آن کتاب هایی بود که احتمالا برای مدت های طولانی در ذهن من باقی خواهد ماند ، کتابی که درس های بسیار زیادی داشت و سبب جذب پاره ای از حقایق ناخوشایند در قوه ی عاقله ی خواننده می شود که امکان مقایسه خودش با خیلی چیزها و مسائل را فراهم می کند
از آن کتاب هایست که سبب می شود آدم حتی در قرن بیست و یکم درک بسیار بهتری از مناسبات سیاسی و اجتماعی  در هر جایی پیدا کند. 
درست است که دیگر نه استالین هست ، نه سیستم مارکسیسم - لنینیستی و نه اتحاد جماهیر شوروی اما آدم ها هستند . 
داستان استالین این بچه کفاش که پدرش الکلی بود و کتکش می زد ، داستان بچه ی فقیریست که مادرش به دندان گرفت و اورا کشاند تا مدارس وابسته به کلیسا که به لطف صدای مخملی اش برایش بورسیه فراهم کرد. بله ، استالین پیش از همه ی این ها خوش صدایی بود جذاب که مردم حاضر بودند پول بدهند تا برایشان بخواند 
بعد تر به شاعری و نویسندگی روی آورد و چنان اشعار شاعرانه و پر سوز و گدازعاشقانه ای  گفت که حسابی بین گرجی ها طرفدار پیدا کرد. 
ناگهان سر و کله ی ولادیمیر ایلیچ یا آن طوری که معروف است لنین در زندگی او مثل خیلی های دیگر پیدا شد 
بزرگترین کار گروهی دنیای  مدرن داشت شکل می گرفت و انقلاب با آن همه هیبت بود که خودش را به آن هایی که چشمی برای دیدنش داشتند نشان می داد 
ژوزف داستان ما شد مسئول زدن بانک های دولتی و فراهم کردن پول برای انقلاب . درست مثل رابین هود ، جیب تزار متفرعن و عیاش را می زد و خرج توده های مظلوم می کرد. البته با واسطه .
شش بار به سیبری تبعید شد و پنج بار از آنجا گریخت . تا  آن بار آخر که حسابی گیر افتاد و ماند تا انقلاب از راه برسد . خودش خوب می دانست چه تبعیدگاه بدی است و همین شد که تا آخر عمرش چند ده میلیون نفر را روانه آنجا ساخت. 
استالین اول دشمنانش را  نابود کرد ، بعد به جان دوستان سابقش افتاد و این شد سراسر زندگی 73 ساله اش 
آشنایی با دوستان جدید ، سوءظن به آن ها  و سپس دادن دستور قتل شان و تبعید خانواده هایشان به سیبری 
آخر سر آن شاگرد کفاشی ، آن نیمه کشیش خوش صدا 
شد امپراطور قدرقدرتی  که از برلین تا دریای ژاپن را در دست گرفته بود و بیش از بیست میلیون نفر از مردم کشورش را به عنوان دشمن به جوخه های اعدام سپرده بود. اما دیگر نه دوستی داشت و نه کسی دوستش می داشت 
هرچند اتحاد جماهیر و آن آدم ها نیستند اما این  روایت ، روایت آدم هاست ، دوستی ها و دشمنی ها و بی وفایی دنیا 
بخوانید که به شدت پند آموز است و لذت بخش
        

2