فرنگیس مرده است

فرنگیس مرده است

فرنگیس مرده است

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

ناشر
برج
شابک
9786225696426
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        چگونه می‌توان هستی را در کنار نیستی معنا کرد؟

باستان‌شناس ایرانی ساکن آلمان خاطرات گذشته‌اش را مرور می کند، خاطراتی که همراه است با درد فقدان، مهاجرت، جای خالی آدم‌ها و بیش از همه اندوه مرگ فرنگیس.

خاطره‌ی کافه‌ها، گالری‌ها، کلاس‌های درس دانشگاه و آن‌چه در زمان حال و حتی در همسایگی او می‌گذرد، او را به جست‌وجوی معنایی دیگر برای زندگی وامی‌دارد، جست‌وجویی در خود و یا حتی در آیین‌های کهن آفریقا...

«تکیه دادم به درخت بائوباب. پاهای برهنه‌ام را بر ریشه‌هایش استوار کردم و دست‌هایم را چلیپا کردم بر تنه‌اش، و سرم را فشردم بر فرورفتگی‌اش که در آن بالا، در آن بالای بالا، شاخه‌ها را از هم جدا می‌کرد. چشم‌هایم را بستم و گرمای ملایم آفتاب پیش‌ازظهر را روی پلک‌هایم حس کردم، و حس کردم که چقدر به زمین چسبیده‌ام، که چقدر زمینم.

تکیه داده بودم به درخت بائوباب و درخت بودم. و ریشه‌هایم را می‌راندم بر چهار جهت جغرافیا. قایقی بودم بر تالاب‌های کازامانس. ماری بودم که از میان بوته‌ها می‌گذشت، لاجرم از ماری سبزرنگ که پیچان از برابرم گذشت نهراسیدم، که تکه‌ای از من بود، جلوه‌ای از زمین.»