اگه اون لیلاست، پس من کی ام؟

اگه اون لیلاست، پس من کی ام؟

اگه اون لیلاست، پس من کی ام؟

3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

شابک
9649405607
تعداد صفحات
72
تاریخ انتشار
1382/3/18

توضیحات

        کتاب متضمن چند قطعه یا نثر ادبی است که گاه با طرح هایی به طبع رسیده است ;برای نمونه ..." :چشمش را می بندد و باز می کند .در را باز می کنم . چشمش را باز می کند و می بندد .در را می بندم .در باز می شود .این چشم ها  روزی هزار بار باز می شود و بسته می شود و درها روزی هزار بار باز و بسته  و ما روزی هزار بار از این ور در به آن ور در بیرون رفته می شویم و از آن  ور در به این ور در بیرون آمده می شویم و عجب رابطه ای بین در و چشم هست . در دو رو دارد و هر دو روی در، هم بیرون در است و هم درون در .حالا می شود  جای همه درها، یک چشم گذاشت و جای همه چشم ها و مشتقاتش هم یک در ."...
      

یادداشت‌ها

          در نگاه اول به این کتاب کوتاه، فکر میکنی با مجموعه داستان طرفی. اما پس از خواندن چندین صفحه متوجه می شوی تمام داستان ها به نوعی بخش های مختلف یک داستان است.

داستان در مورد زنی به نام لیلاست که به مرور گذشته می پردازد و پراکندگی افکار و شلوغی ذهن او به خوبی قابل درک است. لیلا صادقی در این کتاب کلمات و قالب جدیدی را برای نگارش خلق کرده است که در بعضی موارد باعث زیبایی داستان شده است و در موارد دیگر نه!
نویسنده در بخش هایی از کتاب به جای کلماتی چون پنجره، چشم، می بندم، ماهی، درختان، رود و ... از اشکال آن ها در متن استفاده کرده است. در صفحاتی داستان در صفحات مسنجر ادامه می یابد و در صفحات پایانی بعضی از خطوط به صورت عمودی و برعکس نوشته شده است که فکر میکنم نویسنده از روش سوم برای نشان دادن میزان آشفتگی ذهن قهرمان داستان استفاده کرده است.

نثر کتاب من را یاد شعرهای پست مدرن می انداخت که گویی باید از کلمات مدرن هم در آن استفاده کرد. برخی از این سنت شکنی ها در شیوه ی نگارش واقعا جالب بود، اما به نظرم استفاده تمام آن ها در کتابی به این قطر، تنها باعث عدم توجه خواننده به محتوای داستان می شد.

 

* تنها چیزی که بعد از خواندن این کتاب به ذهنم رسید این بود که می شود فراتر از چارچوب ها اندیشید و حتی عمل کرد...


        

1