معرفی کتاب وکیل بغداد اثر احسان قائدی

در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
روی پلة ورودی حیاط خانه نشست و درحالی¬که سرش را به دیوار تکیه می¬داد به کنگرههای خشتی روی بام، خیره شد. تیغ خنجرش را از روی عبا لمس کرد و محکم آن را فشار داد. خیالش از تیزی تیغ، راحت بود. این چند روز خودش را با تیز کردن مدام خنجر، آرام میکرد. فکر همهجایش را باید میکرد؛ اگر کسی سر میرسید و مانع میشد یا ضربة اول کاری نمیشد، ممکن بود شیخ از دستش جان سالم به¬درببرد. کار باید با همان ضربة اول تمام میشد و قضیه خاتمه می¬یافت. روزها و شبها با خودش مرور کرده بود که چگونه در هیبت یک شیعة بیاباننشین به بهانة تحویل کیسههای وجوه شرعی مردم، راهی منزل شیخ شود و همان¬جا جلوی خانهاش خنجر را تا دسته در قلب او فروکند. نفسش تنگ شد. دستار را از سرش باز کرد و لب حوض نشست. انعکاس لرزان نور ماه روی کاشیهای لبپریده و کهنة آن، دیده میشد. دستهای استخوانیاش را درون آب فروکرد و مشتمشت آب به صورت کشیده و ریشهای جوگندمیاش پاشید. آب از میان تارهای بلند ریش-هایش روی لباس و سینهاش میچکید و کمی از حرارت قلبش را کم میکرد. "وکیل بغداد" داستان جان فشانی های یاران و خیانت های اطرافیان امام موسی کاظم(ع) در به رسیدن امامت به امام رضا (ع) می باشد.این اثر به موضوع سازمان وکالت و تلاش برای ناکام گذاشتن جریان شیعه با ایجاد فرقه ها و نحله های جدید است
یادداشتها