"بس" پیر، که تجربه های  بسیار دارد، از رفتار عجیب و ناآرامی های فراوان نوه ی تازه متولد شده اش درمی یابد که بر اثر لحظه ای غفلت خانواده، نوزاد اصلی، توسط پریان ربوده شده و کسی که اکنون در منزل آنان است یک پری زاده است. اما بیان این عقیده،  عکس العمل های تند دختر و دامادش را در پی دارد بنابراین تصمیم می گیرد دیگر چیزی در این باره بر زبان نیاورد. "ساسکی" هرقدر بزرگ تر می شود؛ تفاوتش با دیگر هم سن  و سالانش بیش تر به چشم می آید و مردم با درست کردن شایعات به آزار او برمی پردازند. او که به تپه ی پریان علاقه ی بسیار دارد، با وجودی که بارها از رفتن به آن محل نهی شده، هر روز راهی آن جا می شود و در یکی از همین روزهاست که با یک پری کوچک روبه رو شده و به واقعیت تلخ زندگی خویش پی می برد؛ او درمی یابد که یک پری زاده است، اما نه یک پری تمام و کمال؛ چرا که پدر وی یک انسان بوده و مادرش پری، به همین دلیل او از سرزمین پریان به دنیای انسان ها تبعید شده است. ساسکی چون واقعیت را چنین می یابد با همکاری پسر چوپانی به نام "تام" تصمیم می گیرد کودک واقعی را یافته و به خانواده اش بازگرداند. ولی این کار بسیار مشکلی است چون کسی دروازه ی ورود به سرزمین پریان را نمی شناسد. ساسکی و تام با تلاش بسیار موفق می شوند کودک را به خانواده ی بس پیر بازگردانند و پس از آن دیگر کسی نشانی از آن دو نمی یابد.