معرفی کتاب ابوعلی کجاست؟ اثر نوید نوروزی

ابوعلی کجاست؟

ابوعلی کجاست؟

نوید نوروزی و 1 نفر دیگر
4.1
32 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

60

خواهم خواند

11

شابک
9786004411158
تعداد صفحات
144
تاریخ انتشار
1396/4/11

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        اثر پیش رو زندگی نامۀ خودگفتۀ شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی می باشد. کتاب حاضر حاصل ده ساعت گفت وگو با مرتضی عطایی (ابوعلی) از رزمندگان لشکر فاطمیون است. این مصاحبه ها در مرداد ماه 1395 در شهر مشهد ضبط و خاطرات وی توسط واحد تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تهیه شده است.
      

یادداشت‌ها

          کتاب «ابوعلی کجاست؟»؛ زندگی‌نامه خودگفته شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی

محتوای کتاب
مرتضی عطایی، بسیجی ایرانی بود. شغلش در مشهد تأسیسات بود. با تلاش‌های فراوان توانست خود را به عنوان تبعه افغانستان معرفی کند و در قالب لشگر فاطمیون به سوریه برود. بارها هم خواستند او را برگردانند، اما... او با نشان دادن توانایی‌های خود در میدان جنگ، جانشین فرمانده دلاور گردان عمار تیپ فاطیمون، مصطفی صدرزاده (معروف به سید ابراهیم) بشود. دوستی صمیمانه این دو و شهادت مصطفی در تاسوعا موجب شد تا در مرداد ۱۳۹۵، ۱۰ ساعت پای دوربین بنشیند و با لهجه شیرین مشهدی از دوست شهیدش بگوید. مرتضی عطایی با اسم جهادی «ابوعلی» از روزهای کودکی خود شروع می‌کند، خاطراتی از سربازی و گرفتن گذرنامه افغانستانی برای سفر حج را تعریف می‌کند، از آموزش‌ها و کسب تجربیات در بسیج مشهد می‌گوید و مهم‌تر از همه خاطرات نابی را از ماجرای مقاومت در سوریه و مجاهدت‌های برادران فاطمیون بیان می‌کند. (بخشی از این خاطرات را می‌توانید در آپارات ببینید. مثل قسمت «کلنا داغونتیم یا زینب!») صراحت و صداقتش دوست‌داشتنی است.

ابوعلی چند روز بعد از بیان این خاطرات، در روز عرفه به شهادت می‌رسد. این‌جوری بود که مصاحبه‌هایی که قرار بود در کتاب دوستش استفاده شوند، محتوای کتاب خودش را تشکیل دادند. ماجرای شهادت او از زبان دوستانش در انتهای کتاب روایت شده است. وصیت‌نامه، اشعار مرتضی عطایی در سوگ سید مصطفی و گزیده‌ای از تصاویر و دل‌نوشته‌ها پایان‌بخش کتاب هستند.

تاریخ شفاهی مدافعان حریم اهل‌بیت
تاریخ شفاهی فرهنگ پایداری،‌ بخش مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی است. خوشبختانه اخیراً تاریخ شفاهی فرهنگ پایداری در سوریه و شهدای مدافع حرم مورد توجه قرار گرفته است. اما جبهه مقاومت انقلاب اسلامی گسترده‌تر از این حرف‌هاست و فرماندهان و سربازان بسیاری هستند که دیده و شنیده نشده‌اند. رویش‌هایی چون مرتضی عطایی نشان از حیات و زنده بودن انقلاب اسلامی دارند.

وجه تسمیه کتاب؛ وقتی داعش دنبال ابوعلی می‌گشت
در عملیات بصر الحریر دشمن نه نفر اسیر گرفت که پنج نفر از آن ها را به شهادت رساند و چهار نفر دیگر در ماه رمضان سال ۹۵ با اسرای مسلحین معاوضه شدند، یکی از این اسرا حیدر محمدی بود. مسلحین موقع اسارتش عکس شاخص فاطمیون را به او نشان داده و گفته بودند، ابوعلی کجاست؟ محمدی می‌گفت: «ابوعلی! دیگر به منطقه نرو. اگر رفتی اسیر نشو که برایت نقشه ها دارند!»

یک قسمت از کتاب
بعد از اینکه چندین بار مجروح شدم، اطرافیان کمی فشار آوردند تا پرونده جانبازی‌ام را پیگیری کنم. وقتی برای پیگیری رفتم، گفتند: «چیزی به اسم شما ثبت نشده است. شما به اسم فاطمیون رفته‌اید و پرونده جانبازی ندارید.» درباره زمانی هم که با لشکر و به عنوان ایرانی رفته بودم، چون برای مداوای جراحت خان‌طومان به ایران نیامده بودم، برایم پرونده تشکیل ندادند. فقط جراحت انگشتم باقی ماند که بعد از گذشت یک سال هنوز جوابی درباره آن نداده‌اند.
 
حتی زمانی که به اسم ایرانی به سوریه رفتم، حقوقی دریافت نکردم و به قول آن‌ها حقوقی برای بسیجی‌ها تعریف نشده است! من هم دیگر خسته شدم و پیگیر پرونده جانبازی‌ نشدم. با خودم گفتم: «دلیل رفتنم به سوریه این چیزها نبوده و ارزش ندارد این همه برای آن چانه بزنم.

کمی مرتبط
شادی روح شهید حمیدرضا اسداللهی، دوست و همکار من که آذر ۱۳۹۴ در حلب سوریه به شهادت رسید، فاتحه‌ای بخوانید. ممنون

کتاب «سرباز روز نهم» حاصل ۱۰۰ ساعت گفتگو با خانواده و دوستان شهید مصطفی صدرزاده است.

کتاب «مصطفی و مرتضی» جلد سوم «لبیک یا زینب» است که عنوان فرعی‌اش «خاطرات خودگفته شهید مدافع حرم مرتضی عطایی (ابوعلی)» است. حدس می‌زنم که این کتاب، متن کامل‌تری از همین ۱۰ ساعت مصاحبه باشد که توسط مصاحبه‌کننده در ۳۳۶ صفحه تدوین شده است (علی‌اکبری مزدآبادی، انتشارات یا زهرا). جالب آن است که در کتاب «ابوعلی کجاست؟» اسمی از مصاحبه‌کننده نیامده است.
        

0

          
تاریخ پر افتخار و خونبار انقلاب اسلامی، فقط منحصر به فاصله زمانی بین سالهای ۴۲ تا ۵۷، حوادث و هیجانات و ترورها و نا امنی‌ها و فراز و نشیب‌های سالهای اول پیروزی انقلاب و دفاع جانانه و جنگ تحمیلی ۸ ساله ما نیست. این تاریخ، برگ زرین دیگری هم دارد. از سال ۷۰ تا همین اواخر دهه ۹۰، انقلاب فراز و فرود فراوان داشته است. اتفاقات مهم همچون تحریم‌ها و نبردهای منطقه‌ای و دستاوردهای مختلف علمی و نظامی و فتنه‌های سیاسی و .... خلاصه ریزش‌های تلخ و رویش‌های مبارک، در همین سه دهه بعد از جنگ کم نبوده است. نباید از این بخش مهم تاریخ انقلاب (که البته بخش اعظم آن هم هست) غفلت شود.

از راهیان نور و اعتکاف و اردوهای جهادی، تا انتخابات‌های مختلف و پر بسامد و فرآیند عظیم مشارکت سیاسی، تا فقر زدایی و گسترش رفاه عمومی در روستاها و مناطق محروم، تا جهش‌های شگفت انگیز و خیره کننده علمی در فناوری های مدرن روز در رشته‌های گوناگون هوا فضا، بیوتکنولوژی، نانو، انرژی هسته ای، موشکی و... تا پدیده الهی و الهام بخش«مدافعان حرم» همه و همه شایسته دقت و بررسی و موشکافی و تحلیل است. مفهوم  «مدافعان حرم» آن هم در دهه چهارم انقلاب،  بیش از معانی امنیتی و راهبردی، مفهومی اجتماعی و فرهنگی و صد البته دینی و الهی است که خاستگاه آن را در آموزه‌ها و معارف بلند دینی و شیعی باید جستجو کرد.

دراین سال‌ها که از سر گذراندیم، عده‌ایی از عزیزترین و پاک‌بازترین فرزندان این کشور، جان در راه عهدی ازلی باختند و در غوغای عجیب زندگی آلوده به انواع شوائب، یاری دین خدا و دفاع و حمایت از حریم حرم اهل البیت (ع) و نصرت انقلاب اسلامی و حفظ خاک وطن را فراموش نکردند. این شهدا به فرموده رهبر حکیم انقلاب همچون شهدای با فضیلت دفاع مقدس، ارج و علو و بزرگی دارند.

الحمدالله کتاب‌های بسیاری در همین یکی دوساله اخیر برای شهدای عزیز مدافع حرم چاپ و معرفی و به لطف الهی استقبال شایانی هم از آنها شده است. دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب هم از این مهم غفلت نکرده و اولین کتاب از سری کتاب‌های شهدای مدافع حرم را به شهید والا مقام مرتضی عطایی اختصاص داده است. کتاب «ابوعلی کجاست؟» حاصل ۱۰ ساعت گفت و گو با مرتضی عطایی از رزمندگان لشکر فاطمیون است. البته او ایرانی است و بچه محله امام رضا (ع). این مصاحبه در مرداد سال ۹۵ در شهر مشهد ضبط شد تا در کتاب خاطرات شهید مصطفی صدرزاده ( سید ابراهیم) استفاده شود. اما با شهادت او، فرصتی برای چاپ خاطرات ابوعلی پیش آمد.کتاب واقعا خواندنی است. اغراق نیست که بگویم به قدری شخصیت مرتضی دوست داشتنی و جالب است که نمی‌شود کتاب را در میانه راه رها کرد. او راوی صادقی است که از «خود» نمی‌گوید. او سید ابراهیم را توصیف می‌کند اما لابلای حرف‌ها، خوبی و طهارت و بزرگی خودش هم نمودار و مشخص می‌شود. این کتاب درواقع شرح حال گره خوردگی و بهم پیوستگی مرتضی و سید ابراهیم است. سید ابراهیم فرمانده ابوعلی بوده و به عبارتی معشوق او ...

اشعار مرتضی در فراق مصطفی واقعا خواندنی و برآمده از جان دردمند و روح بی تاب اوست. مرتضی عطایی از دیار خراسان بوده و شغل آزاد داشته است. درس آنچنانی نخوانده است اما از ادب و معرفت بی بهره نیست. اشعار او را که در انتهای کتاب بخوانید، ذوق و هنر وافر او را می‌بینید؛ اشعاری رسا و مضمون دار و پر از درد و داغ. بعد از شهادت حسن قاسمی دانا که به عنوان «اولین شهید مدافع حرم در مشهد» تشییع شد، مرتضی هوایی می‌شود که به سوریه برود و از پای نمی‌نشیند تا پایش به سوریه باز شود. او بعنوان یک فرد افغانستانی و با پاسپورتی که سال‌ها پیش توسط رفیق افغانستانی‌اش برای مشرف شدن به حج آماده کرده بود، به سوریه اعزام می‌شود. بماند که چقد برای اعزام دردسر کشید، بماند که چندین بار لو رفته بود که ایرانی است و بماند که با چه سماجتی بالاخره مسافر پرواز دمشق می‌شود و در آنجا سید ابراهیم را پیدا میکند و تا دم شهادت از او جدا نمی‌شود.

ورود ابوعلی به گردان عمار لشکر فاطمیون فصل تازه ایی از مقاومت وجهاد را برای او رقم می‌زند. او که از لحاظ آموزش و تاکتیک نظامی در بسیج کار کرده و مهارتهای لازم را پیدا کرده بود، خیلی به کار سید ابراهیم می‌آید و در نهایت جانشین او می‌شود. از فصول درخشان کتاب، نبرد «تل قرین» است. عنوان این فصل «سنگر را حفظ کنید» است. آن جمله معروف رزمنده مدافع حرم که: «عقب نشینی در کار نیست، سنگر را حفظ کن» که احتمالا در برنامه‌ها و کلیپ‌ها دیده‌اید و شنیده‌اید، صدای همین مرتضای ماست که در بحبوحه غلبه تکفیری‌ها بر «تل قرین»، فریاد کرده و صدایش درتاریخ دفاع از حرم ماندگار شده است. در عملیات «تل قرین» خیلی از خوب‌های لشکر فاطمیون مثل ابو حامد، فاتح و مهدی صابری شهید شدند.

اما از فرازهای تلخ و درس آموز کتاب نبرد «بصرالحریر» در منطقه درعا است. بچه‌های لشکر در این نقطه شهید فراوان

دادند و در عملیات هم موفقیتی نداشتند. سردار شهید حاج حسین بادپا در همین عملیات آسمانی شد. سختی کار و شدت نبرد را در این فصل از کتاب با همه وجود حس می‌کنید. من این کتاب را از بهترین‌های این حوزه میدانم. روایت‌های ابوعلی صادقانه، دقیق و پر از حوادث شنیدنی است و به دلیل ترسیم مختصات نبرد و ذکر جزئیات قابل توجه است. صفحات کتاب را که تورق کنی و به حرف‌های ابوعلی دقت کنی، انگار در معرکه نبرد حضور داری و نفس می‌کشی و می‌جنگی. این کتاب را بخوانید و کیف کنید؛ ببینید که امثال مرتضی و سید ابراهیم کجاها بودند و افق نگاهشان و وجهه همتشان چه بود و ما چگونه ایم؟! آنها حقیقتا از اولیاء مقرب خدا بودند. مرتضی عطایی بالاخره مزد جهادش را در «محور لاذقیه» گرفت و به قول خودش «مثبت سید ابراهیم» شد. ۲۱ شهریور۹۵ در روز عرفه با تیری در گلو...

در این کتاب می‌خوانیم: «در عملیات بصرالحریر گردان ما حدود ۱۲۰ نفر بود که تنها ۲۷ نفر از آنها زنده برگشتند. اوضاع به قدری وخیم بود که پیکر شهدا و حتی مجروح‌هایمان را هم نتوانستیم برگردانیم. دشمن نه نفر اسیر از ما گرفت که پنج نفرشان را به شهادت رساند و چهار نفر از آنها در ماه رمضان سال ۹۵ با اسرای مسلحین معاوضه شدند. یکی از این اسرا، حیدر محمدی بود که بعد از آزادی به مشهد آمد و من هم به دیدن او رفتم. چنددقیقه‌ایی در بغل هم گریه می‌کردیم و بعد یک دل سیر باهم صحبت کردیم. مسلحین همان عکس شاخص فاطمیون را که من هم در آن بودم به او نشان داده بودند و گفته بودند: «ابوعلی کجاست؟» می‌گفت: ابوعلی، دیگر به منطقه نرو. اگر رفتی اسیر نشو که برایت نقشه ها دارند!»

        

0

          "ابوعلی کجاست" متفاوت بود اما همان همیشگی بود.
چون روایت خاطرات شهید عطایی در این کتاب از زبان خود او بود، جزئیات وقایع و واقعی بودن اتفاقات حس خاطرات را خیلی منتقل می کرد. به خصوص که نشر راه عنایت ویژه ای در سانسور نکردن نقل ها دارد و این مزید بر علت شده بود که چهره سیاه و سفید شهید به خوبی منتقل شود. همراهی اینها با تفاوت های جنگ مقابل داعش با جنگ مقابل عراق موجب می شود مجموعه خاطرات این کتاب تازگی ویژه ای برای مخاطب داشته باشد. 
از آنجایی که تاریخ های اتفاقات اصلی خاطرات بین 90 تا 95 است، تفاوت دغدغه های مردم داخل این کتاب با آن چیزی که ما به عنوان آدم های معمول جامعه تجربه کردیم خیلی جای فکر دارد. آن همه اشتیاق برای رفتن در سرزمینی که قرار است امروز یا فردایی کشتارگاهت باشد مال دنیایی نیست که من در آن زندگی کردم. چیز دیگریست برای جای دیگری. 
اما جدای از این حس ناب و وقایع تازه ای که از مردمانی عجیب در دوران ما روایت می شود، خود نقل خاطرات هیچ ملاحظه ادبیاتی ندارد. تمام کتاب سخنانی است که با دقت پیاده شده و دقیقا نوار صحبت های خود شهید ابوعلی است. 
این را البته نمی شود در خصوص این کتاب یک نقطه ضعف دانست. چون بیان خود شهید بسیار با لطافت و جزئیات دقیق است. شاید همین بیان مبارک موجب ارتباط عمیق تری بین او با شمای مخاطب ایجاد کند. به همین خاطر نمی توانم این بی ملاحظگی در نقل سخنان شهید عطایی را دور از تخصص مسئولین ذی ربطش بدانم. اما باز هم این نکته کتاب را همان همیشگی می کند. 
. 
پ.ن: من اندر احوالات شهید مصطفی صدرزاده چیزی نخوندم اما شهید ابوعلی جوری مست این آدمه که به صورت اذیت کننده ای از اینکه چیزی از شهید صدرزاده نمی دونم ناراحتم. 
پ.ن2: اون روزی که تیر به گلوی شهید ابوعلی خورد من احتمالا یک روز تکراری و معمولی رو طی می کردم.
        

3