مبانی انسان شناسی

مبانی انسان شناسی

مبانی انسان شناسی

2.7
9 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

13

خواهم خواند

5

ناشر
نشر نی
شابک
9789641852421
تعداد صفحات
240
تاریخ انتشار
1398/7/24

توضیحات

        
در این کتاب تلاش شده است موضوعی بسیار پیچیده، یعنی فرهنگ انسانی و علمی که به طور تخصصی به مطالعه ی آن اختصاص دارد به زبانی ساده تشریح شود. مطالب این کتاب، چنان که از عنوان آن نیز مشخص است، تنها «درآمد» و «مقدمه» ای است برای آشنایی با موضوع. اما نباید تصور کرد که این «مقدمه» دیدگاهی جامع یا نسبتاً جامع از این علم گسترده به خواننده عرضه می کند، یا اصولاً نویسنده چنین ادعایی دارد. در حقیقت انسان شناسی به دلیل گستردگی زمانی و مکانی و وجود شاخه های تخصصی بسیار زیاد در آن امروزه به یکی از پیچیده ترین علوم انسانی تبدیل شده که هم زمان واجد دو بُعد مثبت و منفی است. انسان شناسی علمی به دلیل ماهیت بین رشته ای اش دایرةالمعارفی است که برای درک جهان پیچیده ی کنونی بهترین ابزار است. البته انسان شناسی نیازمند تعامل با دیگر رشته ها و حوزه های تخصصی است.اما بُعد منفی در آن است که همان دلایل می توانند پژوهشگر ناآگاه را به سوی امور سطحی سوق دهند و مفاهیم پیچیده را به مفاهیم پیش پاافتا ده ای تقلیل دهند که هیچ سودی نه برای خودش و نه برای دیگران نخواهند داشت.در این کتاب همچنین تلاش شده است بر بُعد مثبت تأکید و خوانندگان را به پرهیز از بُعد منفی توصیه شود. و امید است گروهی از آن ها به ادامه ی مطالعه و تحقیق در این حوزه تشویق شوند.نویسنده: دکتر ناصر فکوهی، دانشیار گروه انسان شناسی دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهرانناصر فکوهی به سال 1335در تهران زاده شد. برای آغاز تحصیلات دانشگاهی به دانشگاه پاریس رفت. در مقطع کارشناسی، جامعه شناسی خواند و در سال 1359 لیسانس گرفت. سپس در مقطع فوق لیسانس جامعه شناسی در همان دانشگاه ادامه تحصیل داد و در سال 1361 موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس شد. سرانجام در سال 1373 با اخذ مدرک دکتری جامعه شناسی و انسان شناسی سیاسی از دانشگاه پاریس فارغ التحصیل شد.کتاب علوم انسانی، گستره ی شناخت ها  با ترجمه ی وی (به همراه جلال الدین رفیع فر و مرتضی کتبی)، اثر فرانسوا دورتیه، برنده ی کتاب سال دانشگاه تهران در سال 1383 شده است.
      

پست‌های مرتبط به مبانی انسان شناسی

یادداشت‌ها

          کتاب مبانی انسان شناسی، به نوشته ناصر فکوهی، هیئت علمی دانشگاه تهران، به توضیح کلی و مختصر مبانی علم انسان شناسی پرداخته است. ناصر فکوهی، مبانی انسان شناسی را در شش فصل به بحث گذاشته است و این کار را در فصل اول با توضیح تاریخچه شکل گیری علوم اجتماعی و انسان شناسی در کشورهای مختلف و سنت علمی که ابتدا بر فضای علمی این رشته در دانشگاه های کشورهای مختلف حاکم بود، آغاز می‌کند. او در این فصل هم چنین درارتباط با روش های مورد استفاده در انسان شناسی و شاخه‌های این علم مطالبی ارائه کرده است.
پس از آن، از فصل دوم به موضوعاتی می‌پردازد که موضوع مطالعه علم انسان شناسی می‌باشد. بطور مثال او در فصل دوم درباره منشا انسان و فرهنگ انسانی سخن می‌گوید که از دید انسان شناسان به بحث گذاشته شده است. در این فصل ناصر فکوهی به توضیح مختصر و کلی دوره های مختلف انسانی می‌پردازد و شرایط زندگی انسان‌ها یا گونه‌های مشابه انسان که ما با عنوان انسان های پیشین یا هوموساپینس می‌شناسیم در هر دوره تاریخی را بررسی می‌کند تا به انسان امروزین می‌رسد. در کنار آن، درباره منشا زبان، ابزار، تمدن و نظام اجتماعی نیز سخن به میان می‌اورد.
در فصل سوم، ناصر فکوهی به بررسی لغاتی می‌پردازد که در علم انسان شناسی تعاریف دقیق و مشخصی دارند. در واقع تعریف علمی این کلمات بخش مهمی از اموزش مبانی انسان شناسی می‌باشد. کلماتی مانند فرهنگ، ارزش، ضد ارزش، فرهنگ پذیری، تشویق و تنبیه ، انسجام فرهنگی، انتقال فرهنگ، عرف، قانون، آداب و رسوم و امثال این کلمات .
سپس در فصل چهارم به مساله انسان شناسی خانواده و خویشاوندی پرداخته است که یکی از مهم ترین شاخه‌های این علم به حساب می‌اید. در این بخش توضیح کاملی درباره تعریف ازدواج، انواع آن از گذشته انسان های ابتدایی تا امروز، پدر سالاری ، نظام خانوادگی ، شجره و امثال آن ارائه شده است. پس از آن در فصل پنجم و ششم نیز به دوشاخه مهم دیگر پرداخته شده است که شامل انسان شناسی سیاسی و انسان شناسی دین و عقاید می‌شود. 
با وجود انکه این کتاب، کتاب بسیار مهم و درخوری برای آشنایی ابتدایی با علم انسان شناسی است با این حال، بسیار مختصر و کوتاه نوشته شده است و تمامی ابعاد انسان شناسی را در خود جای نداده است.
 


        

0

          آیا بدون داستان و روایت، می‌توان اخگر انگیزه را در کسی شعله‌ور کرد؟

1- کتابی دانشگاهی در مورد انسان‌شناسی.
فصل‌های کتاب:
1) انسان‌شناسی و علوم اجتماعی (تاریخچه‌ای از انسان‌شناسی و معرفی اجمالی رویکردهای مختلف)
2) منشاء انسان و فرهنگ (توضیح ویکیپدیایی از دوره‌های مختلف تاریخی و تمدن انسانی، گونه‌های انسان و کلیاتی در باب زبان.)
3) فرهنگ و جهان معاصر (بیان تعاریفی از فرهنگ و تاکید بر تعریف‌ناپذیری فرهنگ، توضیح لغت‌نامه‌ای-تحلیلی در مورد برخی مفاهیم و ترم‌های اساسی)
4) انسان‌شناسی خویشاوندی (تعریف خانواده، بعضا درحد تعریف «مادر کیست و پدر چرا!»، باز هم تعریف چندین مفهومِ در این فصل کاملا بدیهی!)
5) انسان‌شناسی سیاسی (مبانی علم سیاست خوندن قطعا مفیدتر خواهد بود برایتان. البته برخی برداشت‌های انسان‌شناسانه‌ای که داشت مزید امتنان بود!)
6) انسان‌شناسی باورها و اعتقادات دینی (در مورد بررسی انسان‌شناسانه ادیان بود، ترم‌های مهمی مانند شمنیسم، توتم، جادو و... تعریف شد.)
7و8) کتاب‌شناسی و وبگاه‌های مرتبط با انسان‌شناسی(تهیه شده توسط دانشجوی کارشناسی، امیدوارم ترم‌های آخر کارشناسی!)

2- تنها نکته مثبت کتاب از نظر من این بود که نویسنده در جای جای کتاب به این اشاره داشت که مباحث موجود در انسان‌شناسی، کارزار آرا مختلف است و نباید دلبسته یکی از آنها شد. توصیه‌های اخلاقی و هنجاری مربوط با انسان‌شناسی‌ای هم که داشت خوب بود.

3- کتابی علمی و دانشگاهی را بخوانی، و دریغ از یک ارجاع!
نویسنده می‌خواهد تضارب آرا را نشان بدهد، بعضی جاها که صرفا می‌گویند چند نظر موجود است[جالب]، بعضی جاها هم که اسمی از طرفین دعوا می‌برد، به سال بیان آن ادعا یا اثر ارجاع نمی‌دهد. خلاصه نوشتن این کتاب برای آقای فکوهی زیادی آسان بوده است. نویسنده گویی همینگونه دست به قلم شده است و نوشته است. تازه در یکی از نقدهایی که به کتاب شده بود، شخصی نوشته بود که نویسنده، حتی در حد پاورقی هم به خودش زحمت نداده ترم‌ها و مفاهیم مهم را لااقل معادل‌های انگلیسی‌شان را بنویسد که در نسخه 401 که من خواندم، این مشکل رفع شده بود. [کف‌وخون قاطی کردن حضار و تشویق بی‌امان!]
4- در آخر کتاب، یک دانشجوی کارشناسی آمده است و یک کشکول بی‌نظم از یکسری اثر تالیفی یا ترجمه‌ای به فارسی در مورد انسان‌شناسی را ردیف کرده است. که چه؟ ای‌کاش حداقل با توجه به فصل‌های کتاب، این لیست مقوله‌بندی می‌شد یا این کشکولِ بی‌نظم، با کاستن تعداد عناوین، به یک کتاب‌نامۀ توصیفی تبدیل می‌شد(مثل oxfordbibliographies برای نمونه نک(رندوم و الکی این صفحه را آوردم:https://www.oxfordbibliographies.com/display/document/obo-9780199756810/obo-9780199756810-0276.xml?rskey=goQaNj&result=2&q=epistemology#firstMatch )
اصلا جا داشت موضوع به موضوع، این لیست قابل استفاده می‌شد. اینجوری کشکولی بی‌خاصیت از اسم یکسری کتاب است. (اصلا نویسنده کافی بود خودش در کتاب به یکسری پژوهش دیگر ارجاع بدهد، خودِ آن برای دانشجوی کارشناسی، چراغ راه خواهد بود. چرا انقدر نسبت به ارجاع‌دهی تنبل تشریف داریم؟)
اصلا بیا مقوله‌های نوشتاری جذاب و مرتبط، نمی‌دونم مثل هندبوک‌ها، اینتروداکشن‌ها، کامپنیِن‌ها و انتشارات و... معروف رو معرفی کن. آخه این چه لیست عبثی بود؟
فصل آخر هم که وبگاه‌های مربوط به انسان‌شناسی بود، چیزهایی جذاب بینش بود، ولی ارجاع به سایت دانشگاه هاروارد و... چه صیغه‌ای‌ست؟ نکرده لااقل به سایت دپارتمان و گروه انسان‌شناسی و رشته‌های مربوطه اشاره کنه.
این ضعف‌ها رو درک می‌کنم، زیرا می‌دانم ما دانشجویان دانشگاه‌ها، حتی اگر دانشجوی دانشگاه‌های اسم‌دار مملکت باشیم، در مقطع کارشناسی چیزی از سرقت علمی و اخلاق آکادمیک و اینا یاد نمی‌گیریم و آشنا نیستیم و نمی‌شویم با کار اصولی کردن. برای همین چنین لیستی از دانشجوی کارشناسی خارج شدن، بیشتر جای تشویق دارد تا منکوب کردن. اما اینجا دعوایم با نویسنده و استاد گرانقدر است که چرا خودشان دانشجویان خود را در این فقره راهنمایی نکرده اند که همچین آش درهم‌جوشی در نیاد؟ امیدوارم که، ولش کن، تو آکادمیِ ما که همچین بحث‌هایی نیست که استاد بخواد صرفا از دانشجو سوءاستفاده کنه!
5- فکر نمی‌کردم دلم انقدر پر باشه و انقدر بالا غر بزنم. اصلِ بحثم این زیر تشریف داره:
خواندن این کتاب واقعا ملال‌آور بود. در کنار اینکه خیلی از مفادش بدیهی بود، انگار نویسنده مجبور بوده مباحث را اینجوری روزنامه‌وار(تازه بدون جذابیت‌های ژورنالیستی) و «بدون روایت» شرح بده.
برای مثال، عجم اوغلو به عنوان یک اقتصاددان مشهور و پرکار، کلی پژوهش و مقاله سخت‌خوان و مفصل دارد، و چندسال یک‌بار کتابی منتشر می‌کند که ماحصل پژوهش‌های خود را به داستان روایت می‌کند که خیل وسیعی مخاطب بتواند بخواند. برای همین عجم اوغلو در افواه عمومی هم خیلی شناخته شده است. 
اصلا تو خودِ انسان‌شناسی، این «انسان‌شناسی اجتماعی و فرهنگی» (از سری کتاب‌های مقدمه‌های کوتاه آکسفورد) خودِ نویسنده‌ها به پژوهشی که خودشون داشتن ارجاع می‌دن و سعی می‌کنن روایت‌گری داشته باشند.
حالا می‌گیم مبانی انسان‌شناسی به عنوان منبع دانشگاهی نباید داستان‌سرایی داشته باشه، ولی آخه انقدر بدیهی بودن و حوصله‌سربر؟ ای‌کاش به دوتا پژوهش جذاب هم ارجاع می‌دادی. خوشحال شدم که با خوندن این کتاب، انسان‌شناسی از لیست رفت بیرون :)))))))))))))))


(غرنامه‌های یک دانشجوی خسته؛ جدیش نگیرید!)
        

38