فروشنده
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
2
توضیحات
«موریس بابر» و همسرش «آیدا»، به همراه دختر جوانشان «هلن»، در یکی از محله های فقیرنشین بروکلین نیویورک زندگی سخت و دشواری را سپری می کنند. موریس صاحب یک مغازه بقالی است و درآمد مغازه جوابگوی نیازهای خانواده نیست. هلن، همیشه آرزو داشته به دانشگاه برود، ولی نتوانسته است. او کار می کند و همه درآمدش را خرج پدر و مادرش می کند. روزی یک مرد جوان فقیر و آواره به نام «فرانک» از موریس تقاضای کار می کند. او مزدی نمی خواهد و حاضر است در قبال سرپناهی، برای فرار از آوارگی، در مغازه موریس کار کند. برخلاف مخالفت آیدا، موریس می پذیرد و فرانک با جدیت و تلاش فراوان کاری می کند که درآمد مغازه افزایش می یابد و باعث توجه همگان می شود؛ این درحالی است که فرانک قبلا از مغازه موریس سرقت می کرده است! در ادامه هلن و فرانک به هم علاقه مند می شوند و احساساتشان روزبه روز به یکدیگر عمیق تر می شود. آیدا نگران این وضعیت است و از هلن می خواهد که با «نت پرل» که به زودی وکیل خواهد شد، ازدواج کند... .