نام های بی جنسیت

نام های بی جنسیت

نام های بی جنسیت

آملی نوتومب و 1 نفر دیگر
3.7
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

1

دومینیک، در نخستین سال های دشوار اقامت در پاریس، هر بار در خصوص ازدواج با مرد ایده آلش دچار دودلی می شد، دست آخر به خود تلقین می کرد که باید از موفقیت شغلی او خشنود باشد. ولی نمی دانست همین موفقیت که او تنها به خاطر آن شوهرش را تحسین می کرد، از سر تا ته مدیون وجود خودش بوده است! قدر مسلم جزئیات مسئله باید روشن می شد. او حکم عصای جادو را داشته است. بی شک راه اندازی یک شرکت در پاریس کار بزرگی بوده است، اما آنچه دومینیک را از کوره به در می برد، این بود که شوهرش حتی یک کلمه راجع به حقه اش با او حرف نزده بود. این زن که داوطلبانه شریک جرمش شده بود، با خود عهد کرد که هرگز او را به خاطر این کار ناشایست نبخشد. «این دروغ تا چه اندازه قابل قیاس با دروغ هایی است که دیشب از وجودشان خبردار شدی؟» به انداز? یک قطر? آب. ولی همین یک قطره باعث لبریز شدن آب از درون ظرف شد. احساس وحشتی که از شب قبل وجودش را در بر گرفته بود، تبدیل به خشمی بی بدیل شد.

یادداشت‌های مرتبط به نام های بی جنسیت

                به نظر من تنفر این دو از هم به تنفرشون از قسمتی مربوط بوده که خودشون رو درونش میدیدن و درنهایت هردو انتقام گرفتن
کشته شدن کلود تونست باعث رهایی دومینیک و رن بشه ولی اپیسن هرگز از تنفری که داره دور نمیشه چرا که همواره در درونش قسمتی از کلود هست
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.