معرفی کتاب برو ولگردی کن رفیق اثر مهدی ربی
در حال خواندن
0
خواندهام
9
خواهم خواند
2
توضیحات
باور کردنی نبود انبوهی از پرندگان سیاه رنگ لای شاخ و برگ درختچه ها خوابیده بودند.تنگ هم نشسته بودند و سری هایشان را برده بودند زیر بال ها،آن قدر زیاد بودند که خود در خنچه ها دیده نمیشدند.به پیرمرد اشاره کرد قایق را نگه دارد.زل زد توی چشم هایم دستم را گرفت.فهمیدم چه میخواهد .با دهان باز و بی صدا شروع کرد به شمردن یک،دو،سه و بعد با همه وجودمان شروع کردیم به فریاد کشیدن...
لیستهای مرتبط به برو ولگردی کن رفیق