معرفی کتاب در جستجوی انسان ناب (نگاهی تطبیقی به متافیزیک و روش گروتفسکی و کریشنامورتی) اثر مسعود دلخواه مترجم عبدالمحمد دلخواه

در جستجوی انسان ناب (نگاهی تطبیقی به متافیزیک و روش گروتفسکی و کریشنامورتی)

در جستجوی انسان ناب (نگاهی تطبیقی به متافیزیک و روش گروتفسکی و کریشنامورتی)

مسعود دلخواه و 2 نفر دیگر
4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

شابک
9786229723548
تعداد صفحات
210
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب در جستجوی انسان ناب (نگاهی تطبیقی به متافیزیک و روش گروتفسکی و کریشنامورتی)، نویسنده مسعود دلخواه.

یادداشت‌ها

          کتاب در جستجوی انسان ناب اثر مسعود دلخواه را 
که نگاهی تطبیقی به متافیزیک و روش گرتفسکی و کریشنا مورتی دارد را خواندم. 
این کتاب که با مقدمه‌ی مصطفی ملکیان همراه است در شش فصل تنظیم شده است. مترجم این اثر به فارسی را عبدالمحمد دلخواه به انجام رسانده است. این بخشی از این کتاب: 

[گروتفسکی در مقاله  دیگری با عنوان "بازی در نقش شیوا"  ، بوضوح عناصر کلیدی نوع تئاتری که مورد نظرش بود را یادآور شد. این عناصر که در تمرین‌ها آزموده و پرورانده شد، بخشی از اساس و ماهیت تئاتر بی‌چیز گردید:
الگوی اسطوره‌های تئاتر هندوان کهن، شیوا بود، رقصنده کیهانی، که رقصان است و"زاینده ی"  هر چه زاده شدنی است، و در هم کوبنده‌ی هر چه در هم کوبیدنی است، و وبه رقص آورنده  کل."...
تئاتر هند باستان، همچون تئاتر چین و یونان باستان، کارشان نمایاندن واقعیت نبود (بمعنای ایجاد وهم و خیال)، بلکه به رقص آوردن واقعیت بود ( ایجاد چیزی غیر واقعی متناسب با "تصویرپردازی ریتمیک"   که به واقعیت ارجاع می دهد)...
ما برای بیننده عمل و کرداری را نشان نمی‌دهیم؛ او را دعوت می‌کنیم ...تا در "شمنیسم" (باور به این که انسان می‌تواند با روح خود سفر کرده و با ارواح دیگر ارتباط بر قرار کند) که در آن حضور زنده و بیواسطه بیننده جزئی از اجرای نمایش است شرکت کند...
این نقل قولی اسطوره‌ای است: "شیوا می‌گوید...من بی نام هستم، بی‌شکل، و بی‌کنش.. من نبض لحظه، حرکت و ریتم هستم."
جوهر تئاتر که ما در جستجوی آن هستیم، نبض لحظه ،ضربان، حرکت و ریتم است." 
ممکن است نتیجه گیری کنیم که نه تنها عناصر بنیادین متافیزیک و متد گروتفسکی ، بلکه همچنین فرم و طبیعت نهائی تئاتر او در همان سال‌های اولیه اکتشافاتش شکل گرفته است. بابی الکساندر متذکر شده است که "نقشِ درمانیِ" یا همان کارکرد درمانگری-  "تئاتر بی چیز" گروتفسکی بخوبی در "مانیفست او" ( "بسوی تئاتر بی‌چیز") مشخص و شناسانده شده است: 
تئاتر تنها زمانی معنا دارد که بتواند نگرش کلیشه‌ای ما، احساسات و رسوم سنتی و متداول ما، معیارهای قضاوت ما و نظایر آن  را تعالی بخشد، بگونه‌ای که امور را همان‌گونه که هستند ببینیم، و پس از ترک تمام گریزگاه‌ها و خودستائی‌ها در حالتی کاملآ بی‌دفاع، بی نقاب، و تسلیم، خودمان را کشف کنیم. بدین طریق،‌بی‌واسطه شوک و لرزه‌ای که باعث می‌شود خودنمائی‌ها و نقاب‌ها را دور بیندازیم، خواهیم توانست بدون پنهان کاری، خود را به چیزی بسپاریم که نامی برای آن نمی‌شناسیم اما در آن، اروس  (خدای عشق و زیبایی) و کاریتاس  ( خدای احسان و بخشش) حضور دارند .
اکنون لازم است به پرسش‌های کات باز گردیم و ببینیم متافیزیک گروتفسکی چیست و آیا می توان "متد او را از عرفان او جدا نمود و از آن متد در تئاتری با اهداف دیگر استفاده کرد یا نه...]

•
        

5