معرفی کتاب از نابهنگامی حیات تا سترون‌سازی خیال اثر محمدحسین دلال‌ رحمانی

از نابهنگامی حیات تا سترون‌سازی خیال

از نابهنگامی حیات تا سترون‌سازی خیال

3.2
2 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

5

ناشر
ققنوس
شابک
9786220404880
تعداد صفحات
376
تاریخ انتشار
1401/12/29

توضیحات

کتاب از نابهنگامی حیات تا سترون‌سازی خیال، نویسنده محمدحسین دلال‌ رحمانی.

یادداشت‌ها

          اینکه بیش از شش ماهه دارم می‌خونمش، نه به اون صورت که کتاب رو می‌ذاری کنار و امید داری یه روز بهش برگردی بلکه دقیقا به اون صورت که هی تلاش می‌کنی و هی پیش نمی‌ری، احتمالا به‌طور دقیق نشون می‌ده تا چه حد نثرش سخت‌خوان و پیش‌نرونده ست، و منظورم طبعا در مقایسه با متون نظری مشابه خودشه و نه رمان ماجراجویانه‌ی نوجوان. یعنی یه جایی در دور سوم خوندن فصل پهلوی‌ش، که هر بار بهش می‌رسیدم و توش گیر می‌افتادم و انقدر کند پیش می‌رفت که بعد از مدتی یادم می‌رفت چی داره می‌گه و برمی‌گشتم به اول فصل، متوجه شدم احتمالا مشکل از من نیست، مشکل از نثره. که حتی برای چشم و ذهن منِ حالا دیگه عادت‌کرده به متون علوم‌اجتماعی هم کند و ثقیله، درحالی‌که اصلا نیازی هم نیست آخه، قضیه اینه. هگل داری توضیح نمی‌دی که.
فارغ از این، از چیزی رنج می‌بره که تقریبا همه‌ی علوم‌اجتماعی‌خونده‌های روی‌ادبیات‌متمرکزی که من می‌شناسم بیش و کم بهش دچارن، و خدا می‌دونه چقدر امید و آرزو داشتم که این یکی استثنای این قاعده باشه و شگفت‌زده‌م کنه، چون کسی بود که خیلی امید داشتم بهش و خیلی دلیل داشتم برای این امیدواری‌ها. کسی بود که بهم پیشنهاد شده بود راهنمای پایان‌نامه‌م باشه و در یک قدمی این تصمیم بودم واقعا. ولی خب، نه.
مثل همه‌ی آدم‌های اون ژانر کم خونده، ادبیات رو و داستان رو، و اصرار بیجایی داره که فلسفه‌بافی کنه و توجیه نظری بیاره که اون حجم از دقت اصلا در کار پژوهشی لازم نیست و ‌این مدل نمونه‌گیری و گستره‌ی متون متفاوت اتفاقا کار درستیهو مهم از یه جایی به بعد عمله و حرف زدنه حتی با درصد خطاش و چه و چه، و این‌جوری توجیه کرده باشه این کم‌خوانی‌ها و نواقص رو. درحالی‌که نه آقا جان، نه. شما کم خونده‌ای. نمونه‌هات برای استدلال‌هات خیلی کمه، این‌طور که تو پیکره انتخاب کرده‌ای و نمونه‌گیری کرده‌ای معلومه که به نفع حرف‌ها و نتیجه‌گیری‌هات درامده همه‌ش و می‌خوابه استدلال‌ها و مسیر نظری‌ت روی نمونه‌های ادبی انتخابی‌ت. اما چیزهایی که ندیده‌ای اونقدر زیاده که به‌جرئت بخش خوبی از استدلال‌هات رو نقض می‌تونه بکنه. 
تا پهلوی‌ش باز تا حدی خوب و به‌جا بود و حرف‌ها و روندی که پیش گرفته بود داشت می‌نشست روی میدان ادبی مدنظرش. ولی از 57 به بعدش دیگه واقعا بد، اگر نگم افتضاح. نمونه‌ها اکثرا بسیار غیرشاخص، گمنام و کم‌اهیمت در میدان ادبی، و با حذف شمار زیادی از نمونه‌های خیلی مهم‌تر که اگر ایده‌های نظری رو نقض هم نمی‌کردن لااقل در تاییدشون هم نبودن. علاوه بر اینکه درمقایسه‌ی دوران‌ها باهم تعداد زیادی می‌شد نمونه آورد که در مثلا دوران قبلی هم همون ویژگی‌ای که به‌عنوان ویژگی اختصاصی این دوران داره بهش اشاره می‌شه رو دارن، اما خب نویسنده ندیده بود یا نخواسته بود ببیندشون. که حتی نمی‌دونم کدوم بدتره.
همه‌ی اینها رو گفتم، ولی ته تهش حرفم این نیست که اثر بدیه. ایده‌های بنیادین درستی داره، با روشش و تفاوتی که برش اصرار داره با چیزی که ما تحت عنوان جامعه‌شناسی ادبیات کلاسیک می‌شناسیم بسیار هم‌سو بودم من، و باز هم تاکید می‌کنم، ایده‌هاش رو بخش خوبی از پیکره نشسته و می‌شه مسیرش رو به‌خوبی دنبال کرد. اما ایرادها بیش از اونی‌ن که بتونی تمام‌قد پشت اثر بایستی و دفاع کنی ازش، هم در سطوح جزئی و ندیده‌ها و حذف‌شده‌هاش، هم نتیجه‌ای که درنهایت این جزئیات به بار میارن‌، که رسیدن به ایده‌ی سترون‌سازی خیال و از بین رفتن امکان رهایی در جریان اصلی داستان فارسی بعد از 57ه، که من شدیدا و قویا باهاش مخالفم به دلایل بسیار.
ولی خب، اینها همه به‌جای خود، همچنان یه سر و گردن از عمده آثار تالیفی در این حوزه‌ی بی‌پدرمادر و خاک برسر بالاتر بود، سواد نظری بسیار خوبی داشت، و مجموعا از سر ادبیاتی‌جماعت هم زیاده. :))
        

27