گوسفند سیاه: مجموعه داستان های کوتاه
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
1
نسخههای دیگر
توضیحات
در اتاقک نگهبانی اش مشغول شماره گیری می شود، از او فقط همین برمی آید که گوشی را بردارد و آن ها را خبر کند، مامورین راه آهن هم سر ثانیه خودشان را می رسانند. شاید گوشی را برمی دارد و با ایستگاه قبلی تماس می گیرد و می گوید: «او را از قطار بکشید بیرون، دستگیرش کنید، نگذارید تکان بخورد... بله... همین طور است. یک دختر با موهای قهوه ای و کلاه سبز کوچک. خودش است، منتظرش بمانید.» آن وقت می خندد. «بله این یارو باز هم اینجاست. می گذاریم همین طور علاف بماند. شما حواستان را جمع آن دخترک کنید .»گوشی را می گذارد و می خندد؛ بعد بیرون می آید، وقتی می بیند مضطرب به سمتش می روم با دلسوزی و حتی قبل از اینکه سوالی بپرسم، می گوید: «باز هم سر وقت آقا، مثل همیشه
یادداشتها