باران شادی

باران شادی

باران شادی

حمید گروگان و 1 نفر دیگر
3.3
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

یک فیل پس از این که راه را در بیابان گم می کند خسته می شود و به خواب می رود. بعد از این که از خواب برمی خیزد، نمی داند که در بیابان یا دشت قرار دارد. بعد از مدتی یک زنبور بر روی سر فیل می نشیند و به سر تا پای فیل نگاه می کند که دارای بینی دراز و گوش های پهن است. زنبور آنقدر سر و صدا می کند که فیل تصمیم می گیرد او را از خود دور کند. اما هرچه تلاش می کند فایده ای ندارد. آنقدر این کار را ادامه می دهد تا این که خسته می شود و به خواب فرو می رود. زنبور نیز بلافاصله می رود و بقیه دوستان خود را نزد فیل می آورد. اما آن ها هرچه سر و صدا می کنند فیل بلند نمی شود تا این که یکی از زنبورها روی چشم او را نیش می زند و ناگهان فیل با صدای بلند فریاد می کشد و از خواب برمی خیزد. زنبورها از فیل سوال می کنند که چطور شد که به این جا آمدی و به خواب رفتی، فیل می گوید برای تفریح و بازی به این جا آمدم ولی خسته شدم و همین جا زیر درخت به خواب رفتم. بعد از آن فیل از آن ها خداحافظی می کند و به سوی خانه اش روان می شود. او در بین راه به یک خرس برخورد می کند که در حال خوردن عسل زنبورها است. فیل از این کار خرس عصبانی شده و با ضربه ای محکم او را ادب می کند. این امر سبب می شود خرس برای همیشه از آن جا برود. از طرفی زنبورها از این کار فیل بسیار خوشحال می شوند و از او تشکر می کنند. این کار سبب شد آن ها دوستان خوبی برای یک دیگر باشند. داستان مذکور به زبان کردی و در قالب شعر در کتاب حاضر به چاپ رسیده است.

یادداشت‌های مرتبط به باران شادی