الاهیات سیاسی: چهار فصل در مفهوم حاکمیت

الاهیات سیاسی: چهار فصل در مفهوم حاکمیت

الاهیات سیاسی: چهار فصل در مفهوم حاکمیت

کارل اشمیت و 3 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

1

شابک
9786005747157
تعداد صفحات
104
تاریخ انتشار
1390/6/12

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
موضوع کتاب حاضر، درباره «کارل اشمیت» و نظریه های او در مورد حکومت و سیاست است. در واقع بسیاری از مفاهیم و اندیشه های محوری سیاسی متعلق به اوست. اشمیت در میان روشنفکران محافظه کار آلمان غربی، شخصی مهم و با نفوذ بود. «اشمیت طرفدار ناسیونال سوسالیسم نبود،  اما بعد از وقایع 1933 به دفاع از رژیم نازی پرداخت. یکی از این دلایل، دیدگاه حقوقی، ضدلیبرال و یهودی ستیزی سفت و سخت او بود.» اشمیت در الهیات سیاسی استدلال می کند که تلاش برای خلاص شدن از شر حاکمیت، موفقیت آمیز نبوده است. در کتاب درباره نظریه حاکمیت او مطالبی آمده است."

      

یادداشت‌ها

معجزه‌ٔ حا
          معجزه‌ٔ حاکم و اقتدار الوهی

سیاست مدرن یک شاخصه‌ی بارز دارد: کسی برای ما تصمیم نمی‌گیرد، ما مردم هستیم که برای سرنوشت خود در جامعه تصمیم می‌گیریم. اما آیا به راستی چنین است؟! آیا در مورد کثرتی از افراد می‌توان همچون یک فرد واحد، از “تصمیم‌گرفتن” حرف زد؟ به نظر این خطرناک‌ترین متفکر سیاسی دوران مدرن، یعنی کارل اشمیت، پاسخ منفی است. تصمیم همواره کنش یک فرد واحد است. اگر هم این فرضیه را قبول ندارید، اشمیت مثال عجیبی می‌زند تا شما را متقاعد کند: وضعیت استثنایی.

وضعیت سیاسی تأسیس شد تا ما از توحش و خطری که در «وضع طبیعی» ما را تهدید می‌کند، در امان باشیم، یعنی در وضعیتی که قانون وجود نداشت. اشمیت معتقد است که روح دموکراسی‌خواهی و برابری‌طلبی مدرن چیزی جز میل به بازگشت به همین وضعیت توحش نیست: جنگ همه علیه همه. در نتیجه، حاکم کسی است که برای جلوگیری از سقوط به درون چنین مغاکی، همواره باید دارای اقتداری شگفت و متعال باشد که بتواند در هر لحظه که خواست، کل قانون را به حالت تعلیق درآورد. پس اقتدار حاکم نمی‌تواند خود مشتق از قانون باشد، بلکه خود حاکم است که منبع مشروعیت قانون است: پارادوکس حاکمیت. قانون بدون حاکم معنایی ندارد.

اشمیت یک انسان‌گرای خطرناک است: اگر همه‌چیز را به قانون فروبکاهیم، چیزی از اراده‌ی انسانی باقی نمی‌ماند. سازمان سیاسی دوران مدرن شبیه به یک نظام الاهیاتی است که در آن از معجزه اثری نباشد: از استثنأ. در نظر اشمیت دموکراسی مدرن همزمان با تصوری الاهیاتی شکل گرفت که می‌گفت خدا بدون مداخله‌ی معجزه‌آسا جهان را اداره می‌کند: سیاست و جامعه به ماشین‌های خودکار فروکاسته می‌شوند.

حذف تعالی حاکم از امر سیاسی در نظر اشمیت درافتادن به مغاک یک زیست سیاسی ماشینی و بی‌روح است. و او سخت اصرار دارد که حاکم را در مقام روح این جهان بی‌روح بار دیگر برتر از هر شکل قانونی-تأسیسی مردمی احیأ کند. اگر شما هم از اندیشه‌های شگفت این حقوق‌دان عجیب به هراس افتاده‌اید، باید بدانید که این ترس بی‌دلیل نیست. اشمیت حقوق‌دان محبوب نازی‌ها بود. اما پیش از آنکه به این دلیل از او بگریزیم، باید به یاد بیاوریم که این متفکر اقتدارگرای دست‌راستی راز حاکمیت در زمانه‌ی ما را افشا کرد و به همین سبب الهام‌بخش متفکران چپ رادیکالی چون آگامبن و دریدا شد که سرسخت‌ترین منتقدان حاکمیت، اقتدار و فاشیسم در زمانه‌ی ما هستند.
        

0