معرفی کتاب ناکجاآباد اثر جعفر مدرس صادقی

ناکجاآباد

ناکجاآباد

3.6
6 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

1

ناشر
مرکز
شابک
9789642133345
تعداد صفحات
252
تاریخ انتشار
1398/10/15

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
«شما اینجا تنهایی اید؟»
من پیش از آمدنم، رفتم سری به همون سرداب دیشبی بزنم. همون جا که دیشب خوابیدم...
«خزانه؟»
«بله، همون جا. یک نفر اون جا بود.»
«گفتم که. گاهی بعضی ها گذارشان به این طرف ها می افته. شاید سردش بوده، رفته اون تو»
«اون جا که از همه جا سردتره»
«پس شاید گرمش بوده.»
«شما این جا گرما و سرما ندارید؟»
«نه. برای تازه واردها داریم. ما هم روزهای اول سردمان می شد، ولی بعد از مدتی نه سرما می فهمیدیم، نه گرما. نه گرسنگی می فهمیم، نه تشنگی. نه خواب داریم، نه بیداری. همیشه بیداریم. نمی دونم. شاید هم همیشه خواب باشیم. این جا آدم از خواب و خوراک و پوشاک بی نیازه. از همه چی بی نیازه. بذار خیالتو راحت کنم. بهشت روی زمین همین جاست.»

      

یادداشت‌ها

          کتاب را خیلی دوست داشتم؛ در حقیقت «جعفر مدرس صادقی» و ذهن روایت‌گر و تسلطش به زبان فارسی را دوست دارم!

واقعا باید غبطه خورد به چنین ذهن درخشانی؛ روایت به زیبایی بین اکنون و گذشته (تاریخ) در نوسان است. کتاب سرشار از توصیفات زیبا و خرده‌روایت‌هایی است که به هم ربط پیدا می‌کنند.

در طول مطالعه‌ی کتاب یاد «مجوس» می‌افتادم.

آن قسمتی از داستان که اردلان، از هشت ماهگی‌اش خاطراتی از مرگ پدرش را به یاد می‌آورد؛ برایم بسیار جالب بود.

Merged review:

کتاب را خیلی دوست داشتم؛ در حقیقت «جعفر مدرس صادقی» و ذهن روایت‌گر و تسلطش به زبان فارسی را دوست دارم!

واقعا باید غبطه خورد به چنین ذهن درخشانی؛ روایت به زیبایی بین اکنون و گذشته (تاریخ) در نوسان است. کتاب سرشار از توصیفات زیبا و خرده‌روایت‌هایی است که به هم ربط پیدا می‌کنند.

در طول مطالعه‌ی کتاب یاد «مجوس» می‌افتادم.

آن قسمتی از داستان که اردلان، از هشت ماهگی‌اش خاطراتی از مرگ پدرش را به یاد می‌آورد؛ برایم بسیار جالب بود.
        

0