معرفی کتاب شب های دوبه چی اثر ناصر موذن

شب های دوبه چی

شب های دوبه چی

3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

ناشر
شابک
9786986423270
تعداد صفحات
119
تاریخ انتشار
1355/10/12

توضیحات

کتاب شب های دوبه چی، نویسنده ناصر موذن.

یادداشت‌ها

          وقتی نفت جامعه را دو پاره میکند
جنوب ایران و به طور ویژه خوزستان به واسطه شرکت نفت و 
رفت و آمد خارجی ها ویژگی های اجتماعی خاص خودش را داشته است که در اقلیم های دیگر کمتر میتوان مشابه آن را یافت.
از جمله این ویژگی ها تضاد طبقاتی فاحش بین بخش عمده جامعه با کارگزاران و صاحب منصبان شرکت نفت است. نفت در خوزستان جامعه را دو پاره کرد: آنها که سهمی از آن داشتند و آنها که سهمی نداشتند. بی سبب نیست که «احمد محمود» در داستان «شهر کوچک ما» از علم شدن دم و دستگاه حفاری شرکت نفت تصویری سیاه و اگزجره نشان میدهد که بومیان را آزار میدهد. ارائه چنین تصویری حتی تا سالهای پس از انقلاب و فیلم «آن سوی آتش» کیانوش عیاری هم تداوم می یابد.
هنگام استفاده از ترکیب «تضاد طبقاتی» کاملا تعمد داشتم چرا که معتقدم باید داستان های مجموعه «شبهای دوبه چی» را در بافت مفاهیم چپ دهه چهل و پنجاه خواند و بررسی کرد. در این داستانها با آدمهایی برخورد میکنیم که سهمی از ثروت ملی ندارند جز رنج و بیماری. آنها در طبقه کارگر هستند و فقط باید شاهد عیش و نوش ثروتمندان باشند و از این بدتر، با امثال خودشان هم روابط بیماری دارند. ناصر موذن این روابط را به عریان ترین شکل نشان داده و تصاویر تاثیرگذاری خلق کرده است.
مثلا در بلندترین داستان این مجموعه که نام کتاب هم برگرفته از آن است مهم ترین صحنه، پیدا شدن سر و کله چند آدم پولدار مست و پاتیل است که با قایقی برای عیش و نوش به شط رفته اند و حالا خرد و خراب برگشته اند و مزاحم کار دوبه چی که همان نگهبانی دادن از دوبه (لنج حمل کالا) است شده اند. این همه کنتراست در فلاکت زندگی دوبه چی و دوست بیمارش و عشرت این قایق سواران شاید فقط در ادبیات چپ پیدا شود.



وقتی پولدار و فقیر در یک قاب نیستند
از طرفی در این مجموعه، داستانهایی وجود دارند که وضعیت هر سر این طیف را جداگانه نشان میدهند اما پرداخت نویسنده نشان میدهد که انتظار چه قضاوتی از مخاطب میرود. مثلا در داستان «تبی که شیرو داشت» فقط فقر و فلاکت یک کارگر بیمار را میبینیم و در داستان «هر روز اواخر غروب» فقط تفریحات کارمندان شرکت نفت را، اما چیزی پنهان بین سطور این دو داستان هست که نشان میدهد چگونه آدمهای دو سر طیف از آنچه باید باشند دور شده اند و دیگر متعادل نیستند؀

متن کامل یادداشت را در <a href="iranibekhanim.ir">ایرانی بخوانیم</a> مطالعه کنید
        

0