غم (مجموعه داستان)
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
مرد گفت:«ما مثل بقیه شهرها هستیم جز این که ما بی نقص هستیم نارضایی ما را فقط کمال میتواند مهار کند ما به دختری احتیاج داریم که ماشین کرایه دهد یکی باید پشت پیشخان بایستد» سسیلیا تهدید کرد:«من زندگی ای راخواب میبینم که شماها ازش حسابی وحشت دارید» مرد دست سسیلیا را چسبید گفت:«تو مال مایی تو همان دختری هستی که مال ما است و ماشین کرایه میدهد آدم باش کاری هم ازت بر نمی آید» سسیلیا گفت:«خواهیم دید»
لیستهای مرتبط به غم (مجموعه داستان)
یادداشت ها