روبرتو روسیلینی: به انضمام مقاله ی ژاک انسیر: بدن های در حال سقوط
روبرتو روسیلینی: به انضمام مقاله ی ژاک انسیر: بدن های در حال سقوط
پیترای. بوندانلا و 2 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
جنگ با شکست افسران «نژاد برتر» پایان نیافته است. جنگ به اشکال دیگر ادامه دارد. بارِ سرگیجه آور نبرد و کُشتنی مضاعف نصیب اینگرید برگمان شده است. اینگرید برگمان تحت نام ها و شخصیت های کارین (استرومبولی)، ایرن (اروپا 51)، کاترین (سفر به ایتالیا) فقط یک نقش را بازی می کند: تحلیل قوای قدرت در آتشِ آزادی. اما احتمالاً روسلینی پیشاپیش ضرورت مسئله ی دیگری را احساس کرده است: کارین می تواند منزل خود را برای ملاقاتِ خدای گدازه و آتش ترک کند، اینگرید می تواند در شعله ی این شور، کلّ حرفه و کلّ کارنامه ی ستاره ی هالیوودی خود را تحلیل برد، اما جنگ از دست رفته است… فیلم های روسلینی قصد دارند از زخم اروپا، شعله ی آزادی تازه ای را بیفروزند. در ترس، این زخم دوباره بسته می شود. چرخه ی بیگانه به پایان می رسد، این بنگاه راهزنی که روسلینی برای آن، یکی از بهترین فرزندان هالیوود را علیه آن به کار گرفت. به صدای یکی از آخرین سقوط ها گوش فرا دهیم، صدای بطری ای که شکسته می شود، این مادر و بازیگرِ زن را به واقعیت باز می گرداند. در این جا روسلینی به سینمای دیگران چیزی را می دهد که خود از سینما ربوده بود. پروژه ی دیوانه وار تحلیل قوا به پایان خود می رسد. روسلینی، اینگرید را به خانه اش باز می گرداند، به آغوش فیلم نامه ها و دکورهایی که چندی پیش به او تعلق داشتند و فردا دوباره به او تعلق خواهند داشت. روسلینی میزانسنی که برای اینگرید ساخته بود را خراب می کند. نوری که در این فیلم می درخشد و برای بارِ آخر از چهره ی اینگرید برگمان می گذرد مانند درخشش این ژست عاشقانه ی غایی ظاهر می شود، شعله ی این تحلیل قوای وارونه. اندکی دورتر، در بایروت، تل هیزم برونهیلد دوباره در آتش می سوزد. بر خاکسترهای یک امید، خدایان، گرگ ومیش معمولی خود را دوباره آغاز می کنند.«ژاک رانسیر»