معرفی کتاب کرس (لونار سرگذشت یک پادشاهی 3) اثر مریسا مایر مترجم مهنام عبادی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
9
خواهم خواند
15
توضیحات
سیندر و فرماندهثورن همچنان فراریاند و تحت تعقیب. حالا دیگر اسکارلت و ولف هم به آن دو پیوستهاند. این گروه چهارنفره نقشه دارند ملکهلِوانا را عزل کنند و مانع از آن شوند که لشکریان او به زمین هجوم بیاورند.در این مسیر نیز بیش از هرچیز روی کرس حساب باز کردهاند، دختری که از کودکی توی ماهوارهای زندانی است و جز همراهنمایشگرهای خود، همنشینی نداشته است. زمان زیادی که کرس پشت رایانه سپری کرده از او یک هکر فوقالعاده ساخته است. اما متأسفانه او برای ملکهلِوانا کار میکند و بهتازگی دستور گرفته که رد سیندر و همدست خوشسیمای او را بگیرد. وقتی عملیات جسورانهی نجات کرس به آن نتیجهای که بایدْ منتهی نمیشود، قهرمانان ما از هم جدا میافتند. کرس سرانجام به آرزوی خود میرسد و آزاد میشود منتها به قیمتی بس بیشتر از آنچه در تصورش میگنجد. دراینمیان، ملکهلِوانا نمیگذارد هیچچیز، بهویژه سایبورگِ مکانیک مانع از ازدواج او با امپراتورکای شود. اینک چهبسا تنها امید جهان به سیندر و اسکارلت و کرس باشد ولو اینکه آنها به خواست خود برای نجاتش پا پیش نگذاشته باشند.
لیستهای مرتبط به کرس (لونار سرگذشت یک پادشاهی 3)
نمایش همه1403/12/16
یادداشتها
1404/3/21

سی و سومین کتاب ۴۰۴ . بعد از خوندن یه عالم کتاب با دور تند کندی خوندن این کتاب حالمو گرفت:( اونطور که من از هوپا متوجه شدم وینتر امسال میاد و جلد فرعی هم ممکنه روی stars above کار کنن. حالا نشد هم اذرباد عزیز هست🎀 اصلا داستان کرس شبیه داستان راپونزل نبود ، هرچند که این داستان هم ریشه ی ایرانی داره ، حتی من مطمئن نیستم تاحالا داستان اصلی ش رو شنیده باشم . تا اونجایی که به خاطر دارم داستان از این قراره که راپونزل یه دختره که توسط یه جادوگر دزدیده میشه و موهای بلند و جادویی داره که وقتی آواز میخونه قدرت شفابخشی پیدا میکنه و توی یه برج زندگی میکنه و هیچ تماسی با دنیای بیرون نداره و تا اینکه یه شاهزاده میاد نجاتش بده و از موهاش بالا میاد و ... برخلاف دوجلد اول که واقعا به اون داستانی که قرار بود ریتلینگش گفته بشه پرداخته بود و بیشتر بخش هارو اون شخصیت که به نامش کتاب معرفی میشد پرداخته شده بود ، این جلد اینطور نبود . اگرچه شاید بگید اینطور نبوده یا شخصیت اصلی کل مجموعه لین سیندره ولی خب اگه منطقی فکر کنیم باید توی این جلد بیشترین نقش و بخش داستان به کرس مربوط میبود. نویسنده شاید به نظر خودش به اندازه ی کافی کتاب رو به کرس اختصاص داده ولی از نظر من اینطور نبود ، هرچند از طرفی نیازمند ماجراجویی و عملی هیجان انگیز بود ، اما به نظر من نویسنده جز چندتا مشخصات جزئی کار دیگه ای برای نشون دادن اینکه این کتاب در رابطه با راپونزله، انجام نداده . فکر میکردم قراره کل عمرشون رو روی کشتی سپری کنن که دیگه اینطور نشد . از کور شدن ثورن و پریشونی ولف به شدت آزرده خاطر بودم. زمانی که همشون به هم رسیدن کتابو بستم و با یه عالمه جیغ جیغ توی خونه از خوشحالی رژه رفتم. راستش صفحه ی ۴۵۰ اینا بودم که به ذهنم رسید برم ته کتاب فکر میکردم مثل قبلا قرار نیست چیز خاصی رو بفهمم ولی یهو وسط عشق و عاشقی کای و سیندر افتادم😂😉 بعد از اون تا دوروز دست نزدم به کتاب ، دیگه لزومی ندیدم برم بقیه کتابو بخونم😂😭 کتاب تا یه جاهایی یک نواخت بود ولی از یه جایی به بعد مریسا نظرم رو عوض کرد ، درواقع به دنبال هر بهونه ای برای انگیزه دادن به خودم بودم .گاهی اوقات از شدت کیرینچ بودن کرس دلم میخواست از اینور بپرم توی کتاب و بزنمش . کای کمابیش نظرم رو عوض کرد . جیسن عوضی و باحال بود . یه حسی بهم میگه این طولانی کردن های مریسا قراره مجموعه رو خراب کنه ، حسم درسته؟ تا کل کاپل هارو توی کشتی جا نده خیالش راحت نمیشه🤦♀️
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.