به من دروغ نگو!: گزارش هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر

به من دروغ نگو!: گزارش هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر

به من دروغ نگو!: گزارش هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر

جان پیلجر و 2 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

4

شابک
9789648897517
تعداد صفحات
404
تاریخ انتشار
1397/8/21

توضیحات

        
این کتاب مجموعه ای ضروری از تاثیرگذارترین نوشتارهای کاوشگرانه طی 60 سال گذشته می باشد.

      

یادداشت ها

          زندگی مردم غزه پیش از عملیات هفتم اکتبر چگونه بود؟

کتاب «به من دروغ نگو» مجموعه گزارش‌هایی تاریخ ساز از روزنامه نگاران کاوشگر جهان است که جان پیلجر روزنامه نگار استرالیایی دستچین کرده و نشر اختران با ترجمه مهرداد (خلیل) شهابی و میرمحمود نبوی در مجموعه «پشت پرده مخملین» منتشر کرده است. یکی از تکان دهنده ترین گزارش‌هایی که پیلجر از میان آثار روزنامه نگاران پنجاه سال اخیر برگزیده است، گزارش عَمیره هَص روزنامه نگار منتقد اسرائیلی است که محصول سه سال زندگی او در میان مردم غزه است. 
او از آنچه دید شگفتزده شد. محدودیت‌های تحمیل شده بر مردم غزه برای او باورنکردنی بود. هص که در سال 1993 زندگی در غزه را آغاز کرده بود در سال 1994 شاهد شادی خوش بینانه بخشی از جامعه در قبال توافقنامه صلح اسلو بود. اما او تا دو سال پس از آن هم در غزه ماند تا سرخوردگی مردم غزه از تشدید محدودیت‌ها را نیز گزارش کند.
گزارش او با نام «در محاصره» در کتاب به من دروغ نگو منتشر شده است و پیلجر در مقدمه ای که حدود ده سال بعد بر گزارش عمیره هص نوشته است تاکید می‌کند شرایط از آنچه در این گزارش آمده است به مراتب بدتر شده است!
نکته برجسته این گزارش آن است که زنی یهودی موفق شده با اقشار مختلف مردم غزه رابطه انسانی برقرار کند و در گزارش خود جانبداری را کنار بگذارد. او از بی توجهی مطبوعات اسرائیل و بی علاقگی شهرک نشینان به گزارشش ابراز ناراحتی می‌کند اما از تلاشی که آغاز کرده دست بر نمی‌دارد و به بیان تصاویر تبعیض آمیز فراوانی که دیده است می‌پردازد. نتیجه سه سال زندگی هص در غزه در کتابی به نام «آشامیدن دریا در غزه» منتشر شده است که این گزارش نیز بخشی از آن کتاب است.
«در محاصره» تصاویر شفافی از ظلم رژیم صهیونیستی به اقشار مختلف مردم غزه از اساتید دانشگاه تا دانش آموزان عادی ارائه می‌دهد. بخشی از این گزارش به مشکلات کارگران ساکن غزه که ناگزیر از کار کردن در سرزمین‌های اشغالی هستند می‌پردازد. مهمترین مشکل آن‌ها پاسگاه‌های ایست بازرسی متعددی است که مجبورند هر روز از آن عبور کنند و هر روز ممکن است به بهانه ای در آنجا گیر کنند:

در پاسگاه بازرسی، تعدادی از کارگران متقاضی خروج از غزه را از لب مرز بازگردانده و خروج از غزه را برایشان ممنوع کرده بودند. همه آنان، دست کم ۱۵ سال در اسرائیل شاغل بودند و حتی روز قبل هم مثل معمول سر کار رفته بودند. اما حالا یک مرتبه ریسک امنیتی محسوب می‌شدند. چرا؟ 
او از مسیر نسبتا سخت جلب اعتماد مردم غزه می‌گوید و اینکه پس از جلب اعتماد مردم با درخواست‌های مکرر آن‌ها روبرو می‌شود که از وی می‌خواهند برای حل مشکلات متعددی که سازوکارهای سختگیرانه رژیم صهیونیستی برایشان به وجود آورده است از نفوذ خودش استفاده کند. اما او اظهار می‌کند که فقط یک خبرنگار عادی است و نفوذی در سازوکارهای رژیم ندارد. به علاوه از این نگران است که اگر به این خواهش‌ها پاسخ مثبت بگوید، زیر خروارها درخواست کمک دیگر مدفون شود. این بخش از نوشته‌های هص به خوبی وضعیت سخت مردم غزه در برابر رژیمی که ساده ترین حقوق انسانی را از آنان سلب کرده است نشان می‌دهد.
بالاخره او در یک مورد قانون شخصی خودش را زیر پا می‌گذارد و به خاطر مادری در شُرُف مرگ که در یکی از بیمارستان‌های تل آویو بستری شده، به فرزندان او کمک می‌کند تا به ملاقات مادرشان بروند. علیرغم وضع ناپایدار سلامتی مادر که او را بر لبه پرتگاه مرگ و زندگی نشان می‌دهد و در حالی که یکی از پزشکان می‌گوید او تا فردا زنده نخواهدماند، اعضای این خانواده باید فرآیند پرپیچ و خمی برای کسب مجوزهای خروج از غزه طی کنند که کُند، بدبینانه و دارای اشتباهات مضحک است! 
نه تنها اعضای این خانواده نمی‌توانند با تاکسی‌های غزه خود را به بیمارستان برسانند، بلکه حتی هیچ کدام مجوز یک شب اقامت در غزه را هم ندارند. وقتی بالاخره از مارپیچ موانع عبور می‌کنند و موفق به عیادت مادر می‌شوند، حال رو به وخامت مادر اندکی بهبود نشان می‌دهد اما در این عیادت پسر خانواده که کمتر از سی سال دارد (پایین ترین سن ممکن برای مردانی که می‌خواهند از غزه خارج شوند) غایب است. او برای دریافت مجوز خروج باید درخواست ویژه ای ثبت کند اما روزهای شنبه در اسرائیل تعطیل است! در حالی که مادر به آخرین لحظات زندگی اش نزدیک می‌شود و آرزومند دیدن پسرش برای آخرین بار است، پسر بالاخره موفق می‌شود با ماجراجویی مجوزی دریافت کند اما به او اعلام می‌شود مجوزش قابل قبول نیست چون قبلا مجوز دریافت کرده است. معلوم می‌شود در سیستم امنیتی پرمدعای اسرائیل نام او با نام پدرش اشتباه گرفته شده است. وقتی بالاخره پسر موفق به خروج از غزه می‌شود قبل از رسیدن به تل آویو مادر فوت می‌کند.
زنجیره مشکلات دست و پاگیر این خانواده حتی همین‌جا نیز تمام نمی‌شود و برای بازگرداندن جنازه مادر به غزه با هزار مسئله مشابه روبرو هستند. حتی وقتی به لطایف الحیل موف می‌شوند مادر را در غزه به خاک بسپارند، در مراسم عزاداری او یکی از دامادهایش که اهل کرانه باختری رود اردن بوده است غایب است چرا که موفق به کسب مجوز خروج از منطقه زندگی اش نمی‌شود. با اینکه از لحاظ سوابق امنیتی فرد کاملا بی خطری محسوب می‌شده است.
وضعیت این خانواده به تفصیل در «در محاصره» آماده است تا به عنوان مشتی نمونه خروار مشخص شود شرایط برای مردم غزه تا چه حد خفقان آور و خسته کننده است. این شرایط می‌تواند هر فردی را به سر حد انفجار و خشم برساند. 
هص اعتراف می‌کند که فارغ از دغدغه‌های یک خبرنگار به نوعی حسرت آزادی در وجود تک تک ساکنان غزه برخورده است:
"اگر بگویم که دغدغه ی من درباره ی انسداد نوار غزه فقط دغدغه ی یک روزنامه نگار است سخنی به دروغ گفته ام. بر خلاف دوستان فلسطینی‌ام، من آزاد بودم که هرگاه که می‌خواستم از غزه خارج شوم. پس، چه کسی بهتر از من می‌توانست درباره ی نیاز فلسطینیان به خروج از غزه شهادت دهد؟ روح و عقل هر فردی برای افق‌های باز در آن سوی پاسگاه بازرسی، برای گفت وگو درباره ی چیزی جز مجوزهای خروج مغناطیسی، و برای کیلومترها رانندگی آزاد، پر می‌زد ."

نویسنده تقریبا با تمام اقشار جامعه فلسطینی برخورد و گفتگو می‌کند و فشاری که محدودیت‌های اسرائیل بر فرد فرد آنان وارد می‌آورد را منعکس می‌کند. او دست پنهان خشونت اسرائیل را در انواع عقب ماندگی‌های مردم غزه می‌بیند. یکی از مهمترین بخش‌های این خشونت پنهان، نظام بهداشت و درمان ضعیف غزه است:
"هر درخواست مجوز خروج از غزه ماده ی خام تاریخی ای بود که قرائنی را درباره ی علت واقعی مشکلات فلسطینیان در اختیارم می‌نهاد. به عنوان اولین علت این حقیقت را دریافتم که قدرت فلسطینیان تا چه اندازه محدود است و مثلاً چگونه مشکل بهداشت و درمان آن‌ها منعکس کننده ی طرح اسرائیلی حاکم بر همه ی امور است. از میراث خشن اشغالگری اسرائیل، یکی هم نظام بهداشت و درمان عقب نگه داشته شده بود، با بودجه ای ناچیز برای فلسطینیان."

این خشونت پنهان که راه تنفس مردم غزه را بسته بوده است توسط سازوکار سختگیرانه صدور مجوزهای خروج از غزه اعمال می‌شده است. مجوزهایی که همه امیدهای مردم غزه برای یک زندگی عادی را نقش بر آب می‌کرده اند:
"هرگاه که اسرائیل به افراطی ترین اقدامات دست می‌زند و نوار غزه را سفت و سخت می‌بندد تمام مجوزهای خروج خود به خود باطل می‌شود. فردی که مجوز دریافت کرده است شاید شش ماه منتظر گرفتن نوبت از پزشکی متخصص در بیت المقدس بوده است؛ و حتی ممکن است منتظر نوبت جراحی باشد! فرد دیگری ممکن است برای پرواز به خارج جا رزرو کرده باشد. با این همه هیچ کس نه می‌تواند به غزه وارد و نه از آن خارج شود."


<a href="mehrnews.com/x33WcC">متن کامل این یادداشت را در خبرگزاری مهر بخوانید</a>
        

0