انزجار

انزجار

انزجار

آلبرتو موراویا و 1 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

کتاب حاضر، داستانی است که در آن نویسنده، برداشت جدیدی از ماجرای اودیسه، اثر جاودانی هومر شاعر حماسه سرای یونان باستان دارد و تعبیر و تفسیری از آن را از دریچه فلسفه بدبینانه خود در زندگی قهرمانانش پیاده می کند. قهرمانانی که حتی شرافت و شهامت مردمان روزگار قدیم را ندارند که با خون، لکه ننگ را از دامن خود بزدایند. این کتاب شاید تنها اثر از این نویسنده است که در آن عشق واقعی و بدون چشم داشت درصحنه ظاهر می شود، اما به روال سایر نوشته هایش سست عنصری و دنائت، به زودی عشق را از میدان به در می کند و در پی آن چیزی نمی ماند جز فاجعه و تلخ کامی. ترکیب رئالیسم با فضای سورئالیسم و همچنین اصرار بر توصیفات دقیق و پرهیز از دیالوگ از ویژگی های رمان های این نویسنده محسوب می شود.

یادداشت‌های مرتبط به انزجار

          انزجار که نام اصلی آن "تحقیر" است (و معلوم نیست پرویز شهدی چرا نام رمان را تغییر داده در حالی که واقعا مسئله اصلی راوی رمان تحقیر شدن در برابر عشق است) به واکاوی عشق از سه منظر می پردازد:
اسطوره، روانشناسی و ایده آل گرایی رمانتیک
بستر این بررسی سرگذشت اولیس در داستان اودیسه هومر است که راوی رمان قرار است فیلمنامه ای بر اساس آن بنویسد
اما سیر زندگی خانوادگی او به شکل جالبی شبیه به موقعیت اولیس و همسرش پنه لوپه پیش میرود
حالا او مانده است که کدام تعبیر از عشق و بی وفایی میتواند موقعیت او را توضیح بدهد:

_چرا برداشت های ما از شخصیت اولیس این چنین متفاوت بود؟ شخصیت سطحی، غیرمنطقی و مبتذلی که باتیستا (تهیه کننده پول پرست) از او می ساخت، با زندگی خودش، با خواست ها و یا در حقیقت با منافع شخصی اش مطابقت داشت. شخصیت کم وبیش محتمل، ولی مسکین و با سطح فکر محدودی که رین گولد (کارگردان آلمانی که به مکتب روانکاوی فروید تعلق خاطر دارد) ارائه می داد، با ویژگی های اخلاقی و هنری خود کارگردان هماهنگی داشت. و سرانجام شخصیت ارائه شده از طرف من، یعنی متعالی ترین، طبیعی ترین، شاعرانه ترین وحقیقی ترین شان، بی شک از آرزویی تحقق ناپذیر، ولی صادقانه نشأت می گرفت که در آن زندگی از آلودگی های مادی مبراست، جایی که آرمان جایگزین نظریه های روانشناختی و مادی گرایانه می شود. و چون تصویر ترجیحی من از اولیس بهترینش بود، خود برای من تسلایی به شمار می رفت. کاری که برایم می ماند این بود که خودم را با همان تصویری بنمایانم که نتوانسته بودم برای فیلمنامه به کارگردان و تهیه کننده تحمیل کنم، تصویری که طبعا در زندگی به دشواری می توانستم آن را به کرسی بنشانم. این تنها وسیله برای متقاعد کردن امیلی و به دست آوردن دوباره ی احترام و عشقش نسبت به خودم

برای علاقه مندان به رمان روانشناختی و کسانی که دوست دارند کاربرد اسطوره ها در رمان نویسی معاصر را ببینند جالب خواهدبود
اولین رمانی بود که از موراویا خواندم و چنان که میدانستم فضای تیره و نگاه بدبینانه ای به سرنوشت بشر معاصر داشت.

بعدالتحریر: فیلمی که ژان لوک گدار از روی این رمان اقتباس کرده را هم امشب دیدم. فیلم نسبتا به رمان پایبند است اما گدار کاملا مهر خودش را پای فیلم زده و قطعا دقائقی که موراویا در طراحی شخصیت ها و انگیزه هایشان رعایت کرده بود در فیلم درنیامده. نبینید اصلا چیزی را از دست نداده اید.
فیلمی که یک فرانسوی مکتب موج نو بر اساس رمان روانشناختی یک ایتالیایی سرخورده با بازی یک کارگردان سینمای اکسپرسیونیستی آلمان در نقش خوشد (فریتز لانگ) بسازد معلوم است چه آش شله قلمکاری میشود!
        

0