معرفی کتاب زنان محله استپفورد اثر آیرا لوین مترجم شیما طیبی جزایری

زنان محله استپفورد

زنان محله استپفورد

آیرا لوین و 2 نفر دیگر
3.6
5 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

3

ناشر
خوب
شابک
9786226983129
تعداد صفحات
144
تاریخ انتشار
1399/4/7

توضیحات

        برای جوآنا، همسرش والتر، و فرزندانشان، نقل مکان به استپفورد زیبا مثل یک رؤیای تحقق یافته است. اما چیزی که جوآنا از آن خبر ندارد این است که پشت ظاهر آرام و شاعرانه این محله، رازی وحشتناک پنهان است؛ حقیقتی درهم شکننده که هر آن کس به آن پی می برد، دیگر آدم سابق نمی شود.  زنان محل? استپفورد روایتی هیجانی – روانشناختی ست که هم زمان گزارشی بی پرده را از جامعه ای رسانه زده ارائه می دهد که جوانی و زیبایی را به هر قیمتی ارجح می داند، زنان محله استپفورد تأثیری آن چنان عمیق بر پیکره ادبیات این ژانر از خود به جا گذاشته که عنوان کتاب وارد فرهنگ لغت عامه شده است.
      

لیست‌های مرتبط به زنان محله استپفورد

یادداشت‌ها

          روایت زندگی زنانی که مانند تبلیغ های تلوزیونی زندگی میکنند.

من ترجیح میدادم که بیشتر از اینها در مورد انتهای ماجرا توضیح بدهد ولی به هر حال اجتناب ناپذیر بودن انتهای داستان، برای همیشه راز باقی ماندن چگونگی زندگی زنان در استپفورد را توجیح میکرد.

گاهی با افکار فمنیستی جوآنا کنار نمی‌آمدم و برایم خنده‌دار و احمقانه به نظر میرسیدند، ولی آنچه که محتوای اصلی داستان بود به معنای واقعی کلمه عالی و حقیقت خیلی از نسل ها و شاید جوامع بود.

و برایم عجیب است که چرا این کتاب در ایران کمتر شناخته شده است؟ در حالی که کتاب هایی مانند سرگذشت ندیمه این‌چنین مشهور هستند.

چاپ دوم این کتاب جلد متفاوتی دارد چون وارد دسته‌بندی ادبیات جهان نشر خوب شد است ...
از لحاظ ترجمه واقعا عالی بود و کمترین سانسور را تاجایی که امکانش بود داشت ولی خیلی اوقات پرش داستانی از حال به چند وقت بعد اتفاق می‌افتاد که نمیدانم از قلم نویسنده است یا سانسور؟ به هر حال شبیه سرگذشت ندیمه‌ بی سر و ته نشده بود و قابل درک بود.

پ.ن: دیل کوبا💀
        

11

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

        وقتی اسم لوین را جستجو کردم، فهمیدم نویسندۀ «بچۀ رزمری» است که پولانسکی فیلمی از اثرش ساخته. بعداً فهمیدم از همین داستان هم دو فیلم ساخته شده. عجیب‌ترین ویژگی کتاب برای من فمنیستی بودنش بود. وقتی آثار قدیمی را می‌خوانیم و می‌بینیم به مسئلۀ زنان پرداختند سعی می‌کنیم مفاهیم فمنیستی را از آن‌ها بکشیم بیرون. مثلاً در شاهنامه می‌گردیم زنان قوی را پیدا می‌کنیم و آن‌ها را به مفاهیم امروزی وصل می‌کنیم اما این داستان خیلی واضح دغدغۀ فمنیستی دارد و در خود کتاب هم اشاره می‌کند. 
ماجرا داستان زنی است که همراه خانواده‌اش به محلۀ جدیدی آمده‌اند و می‌بیند تمام زنان مشغول کارهای خانه هستند و انگار هیچ کار دیگری دوست دارند. انجمن زنان محله هم سال‌ها قبل منحل شده و کسی دلیلش را نمی‌گوید. چند وقت که می‌گذرد تنها دوستان جوآنا (شخصیت اصلی داستان) می‌کنند و به آدم‌هایی تبدیل می‌شوند که فقط کار خانه برایشان ارزش است. واقعیتش ماجرا کم‌کم ترسناک می‌شود وقتی ما هم همراه جوآنا فرض‌هایی را برای خودمان درست می‌کنیم و انگار کل محله علیه ما قد علم کردند تا ما را هم تبدیل به زنی بله‌قربان‌گو کنند. 
تعلیق داستان درست و بدون اضافه‌کاری است و نویسنده سعی نکرده ایده‌های خودش را بچپاند و واقعاً یک داستان پرکشش برای ما تعریف می‌کند. ویژگی دیگر داستان شهامت نویسنده در پایان‌بندی است. ما نمی‌فهمیم چه اتفاقی برای زنان افتاده و همین قضیه را ترسناک‌تر می‌کند. انگار هر اتفاقی هم باشد فرقی نمی‌کند و در نهایت زنان تبدیل به موجودی دیگر می‌شوند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          - داستان در محور محله ای ساده و روستایی می‌گذره که خانم های خانه دار و شوهرانی خوشحال داره که اهالی این محله رو تشکیل میدن، اما چرا تمام زنان در این محله شخصیتی مطیع دارند؟

- با خوندن اولین صفحات مواجه شدن با یک کتاب شدیدا فمنیستی حس میشه،  لحن انتقاد کتاب اوایل فوق العاده تنده  به شکلی که خونه دار بودن و مادر بودن رو برای زن ننگ می‌بینه اما به مرور با گذشت صفحات لحن انتقادها به واقعیت نزدیک تر میشه و به خوبی به دنبال برابری جنسیتی می‌گرده. 

- شخصیت پردازی به جز شخصیته اصلی داستان در دیگر افراد خوب نیست به گونه ای که جنسیت مذکر به عنوان شر مطلق به مخاطب شناخته میشه و بدون شخصیت سازی تبدیل به یک شخصی تک بعدی میشه.

-روایت داستان خیلی سریع رو به جلو میره اما به طور ناگهان روایت از چیزی به چیز دیگر میپره و باعث میشه مخاطب حتی نفهمه که صحنه به روز دیگه یا جای دیگه ای منتقل شده. هرچند که نمی دونم این موضوع به علت سانسور بوده یا کلا روایت داستان به همین شکل هستش.

- هرچقدر که شخصیت سازی ضعیف کار شده دقت به جزئیات محیط شدیدا قوی بوده جوری که در اواخر کتاب جوری فضا ترسناک می شه که باید مطمئن بشی آقا لولو زیر تختت لونه نکرده باشه.

- پایان بندی کتاب می تونست بهتر باشه اما بازم حداقل از روند خود داستان بهتر بود. اگه می خواید سراغ خوندن این کتاب برید حواستون باشه پایانش براتون لو نره چون کل ارزش این داستان در پایانشه.

- جالبه بدونید که این کتاب باعث شده اصطلاح زن استپفوردی وارد فرهنگ لغت عامه بشه که اشاره به زنان مطیع و فاقد اهمیت داره.

- از این کتاب دو اقتباس سینمایی به همین اسم تولید شده یکی در سال ۱۹۷۵ و یکی در سال ۲۰۰۴ که اون قدیمی تره بیشتر به لحن کتاب وفادار مونده.

- به امید جامعه ای برابر برای تمام جنسیت ها.
        

24