این جلد از شاهنامه برای من به واقع خودِ زندگی بود. عرض کردم زندگی چون در آن رخدادهایی به وقوع پیوست که در برگرینده‌ی مواردی چون غم و شادی، سختی و آسانی، جنگ و صلح و... بود.
شاید این تکراری باشد که عرض می‌کنم اما فردوسی داستان‌سرایی‌ست افسانه‌ای و او بخوبی می‌داند که کجا داستانش نیاز به وزنِ بیشتری دارد و کجا می‌بایست از وزنِ داستان بکاهد و بخاطر روندِ کسل کننده‌ای که از جلد قبلی به وجود آمده بود این جلد را طوفانی آغاز و به پایان رساند.
ماجراهای بسیار زیادی در این جلد اتفاق افتاد و من آن‌را در بخشِ بعدی(شرح نامه) لیست کرده‌ام که البته این لیست برای خود من هست که اگر زمانی خواستم به داستان خاصی رجوع کنم بدانم که در کدام جلد باید به دنبالش باشم و از این جهت که ممکن است برای شما عزیزان اسپویل کننده باشد در گودریدز «شرح‌ نامه» را در تگ اسپویل قرار می‌دهم و در اینجا(کانال تلگرام) به دلیل عدم امکان پنهان کردن خواهشمندم از این بخش با چشم‌های بسته گذر کنید.

شرح نامه
این جلد که جلدِ پنجمِ شاهنامه است، به شرحِ بخشی از داستان‌ها و اتفاقات دورانِ ۱۲۰ سال پادشاهیِ لهراسپ، ۱۲۰سال پادشاهیِ پسرش گشتاسپ، ۶۰سال پادشاهیِ بهمن(پسر اسفندیار و نوه‌ی گشتاسپ)، ۳۲سال پادشاهیِ همای چهرآزاد، ۱۲سال پادشاهی داراب و ۱۴سال پادشاهی دارا از جمله: 
تاجگذاری و نشستنِ لهراسپ بر تختِ پادشاهی، سفرِ لهراسپ به بلخ و احداثِ یک آتش‌خانه، ماجرایِ حسادتِ گشتاسب نسبت به توجه و حمایت‌های پدرش(لهراسپ) نسبت به نوادگانِ کی‌کاووس، قهر و سفر او به روم، ماجراهای گشتاسپ در روم از جمله (جستجوی ناکامش به دنبال کار جهت امرار معاش، خوابِ کتایون(دخترِ قیصرِ روم)، ملاقاتِ گشتاسپ با کتایون در یک مهمانی و ازدواجشان بدون اینکه کسی بداند گشتاسپ کیست، نبردِ گشتاسپ با گرگ و هدیه‌ی دندان‌های گرگ به میرین جهت ارائه به قیصرِ روم برای ازدواج با دخترِ بعدی‌اش، نبردِ گشتاسپ با اژدها و هدیه‌ی سرش به اهرن جهت ارائه به قیصرِ روم برای ازدواج با دخترِ دیگرش، برگشتِ گشتاسپ به همراهِ سپاهِ قیصرِ روم به سوی ایران و نبرد با الیاس، نامه‌ی قیصرِ روم به لهراسپ شاه به جهت تهدید و درخواستِ خراج و پاسخِ لهراسپ به قیصرِ روم مبنی بر اعلانِ جنگ، پیشنهادِ پادشاهی به گشتاسپ توسطِ پدرش لهراسپ شاه و بر تخت نشستنِ لهراسپ، پذیرش، دین و آیینِ زرتشتی توسطِ گشتاسپ و فراگیر کردنِ آن، ماجرای نامه‌ی تهدیدآمیزِ ارجاسپ به گشتاسپ و پاسخِ گرشاسپ، آماده شدنِ تورانیان برای حمله به ایران زمین به بهانه‌ی زرتشتی شدنِ ایرانیان، آماده شدنِ گشتاسپ برای دفاع و مراجعه به ستاره‌شناسان جهت پیش‌بینیِ جنگ، نبردِ تورانیان و ایرانیان، کشته شدنِ اردشیر پسر گرشاسپ بدستِ تورانیان،  ..کشته شدنِ شیدسپ بدستِ تورانیان، کشته شدنِ بستور(پسرِ زریر) بدستِ تورانیان، کشته شدنِ زریر به دستِ تورانیان، پیشنهادِ پادشاهی به اسفندیار توسطِ پدرش گشتاسپ در قبالِ کین‌خواهیِ زریر و گرفتنِ انتقام، نبردِ اسفندیار با بیدرفشِ پلید و فرارِ ارجاسپ و سپاهش، برگشتنِ اسفندیار به ایران‌زمین و نزدِ پدر(گرشاسپ) با شادمانیِ حاصل از پیروزی، ماجرایِ بدگوییِ گرزم از اسفندیار نزدِ گرشاسپ مبنی بر در نظر داشتنِ کودتا و زندانی کردنِ اسفندیار توسطِ گرشاسپ، سفرِ گرشاسپ به زاولستان نزدِ رستم، حمله‌ی مجدد ارجاسپ به ایران‌زمین در غیابِ گرشاسپ در پایتخت و کشتنِ لهراسپ و اسیر گرفتنِ دخترانِ گرشاسپ، ماجرایِ فرستادنِ پیام توسطِ گرشاسپ به اسفندیار از طریق چاماسپ مبنی بر وعده‌ی مجدد پادشاهی در قبال امدن و شکست دادنِ ارجاسپ، ماجرای حرکتِ اسفندیار به سوی میدان نبرد و پیروزیِ او و باز هم زیرِ قولِ خود زدنِ پدرش مبنی بر سپردنِ پادشاهی به دلیل اسیر ماندنِ خواهرش و وعده‌ی مجددِ تخت پادشاهی برای بار سوم در ازای آزادسازی دخترانش از اسارت، ماجراهای هفت خانِ اسفندیار، اسیر گرفتنِ گهرم(پسر ارجاسپ) توسطِ اسفندیار و پیروزیِ قاطع اسفندیار مقابل تورانیان، نامه‌ی اسفندیار به گشتاسپ در مورد گزارش فتح توران و پاسخِ نامه توسط پدرش، بازگشتِ اسفندیار به ایران زمین، بازخواستِ گشتاسپ توسطِ اسفندیار در مورد وعده‌های پدرش و بازهم فرستادنِ پسر به دنبالِ نخودسیاه(دستگیریِ رستم)، ماجراهای سفرِ اسفندیار به سوی زاولستان(نزدِ رستم)، فرستادن پیام برای رستم توسطِ بهمن(پسر اسفندیار)، دیدار رستم و اسفندیار و درگیری‌های لفظی‌ و کری‌خانی‌های آنان برای هم، ماجراهای زیبا و خواندنیِ نبردِ رستم و اسفندیار، وصیت‌های اسفندیار قبل از مرگ در مورد پسرش(بهمن) نزدِ رستم، آگاهی یافتنِ گشتاسپ از مرگِ پسرش(اسفندیار)، ماجراهای شغاد و رستم و مرگِ رستم😭، کین‌خواهیِ فرامرز بخاطرِ مرگِ رستم و زواره از پادشاه کابل و خشکاندنِ ریشه‌ی پادشاهیش،  سوگواریِ زال و رودابه برای رستم، بر تخت نشستنِ بهمن(پسر اسفندیار و نوه‌ی گشتاسپ)، کین‌خواهیِ بهمن از مرگِ پدرش(اسفندیار)، مرگِ بهمن بر اثر بیماری و برتخت نشستنِ همای چهرآزاد، ماجرای دلاوری‌های داراب تا رسیدنش به تختِ شاهی، حمله‌ی داراب به قیصر روم و تحمیل کردنِ پرداخت خراج به رومیان و عقد کردنِ دخترِ قیصر روم(ناهید) برای خود، وصیتِ داراب در حالِ احتضار در موردِ معرفیِ دارا(پسر او از ناهید) به عنوان شاهِ جدید، ماجراهای اسکندر، ماجراهای نبردهای دارا با اسکندر، وصیتِ دارا در هنگام مرگ به اسکندر(برادر) مبنی بر ازدواج با دخترش و نشستش بر تختِ شاهی.

نقل‌قول نامه
"و تا زنده‌‌ای سویِ نیکی گرای، مگر کام یابی به دیگر سرای"

"ز خویشان کسی نیست فریادرس، امیدم به پروردگارست و بس"