معرفی کتاب الیزابت دوم اثر توماس برنهارد مترجم هادی مرتضوی

الیزابت دوم

الیزابت دوم

توماس برنهارد و 1 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

ناشر
رایبد
شابک
9786228137032
تعداد صفحات
95
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        توماس برنهارد در هجو اجتماعات انسانی، استادی عجیبی دارد. او هم ترس و نکبت موجود در مضحکه‌ی استقبال از رایش سوم در میدان دلاوران را به هجو می‌کشد و هم نگاه مفتخرانه‌ی فرداستانی را که در بالکن اعیانی هرن‌اشتاین ویلچرنشین منتظر عبور ملکه الیزابت دوم هستند. روایت‌های طناز و انتقادی به مردمی که گویی همواره ناظر بودن را دوست دارند. نویسنده در بازنمایی چهره‌ی مفلوک طبقه‌ی اشراف و نوکیسگان، از ترفند سبکی ویژه‌اش در نوشتن دیالوگ‌ها و تک‌گویی‌های بلند و پر از نیش و غضب، با شدتی مثال‌زدنی بهره برده و نمایشنامه‌ای نوشته که به خوبی کمدی را به تراژدی پیوند می‌زند، هرچند از آغاز تا پایان همه به جز اتریشی‌ها خنده‌های بی‌پایانی سرخواهند داد! الیزابت دوم یکی از آخرین نمایشنامه‌های برنهارد پیش از مرگ اوست. این اثر را می‌توان در ادامه‌ی نمایشنامه‌ی میدان دلاوران خواند و اجرا کرد و البته می‌توان گفت این نمایشنامه متنی است برای درک بهتر دلایل تنفر اتریشی‌ها از برنهارد و بالعکس!

      

یادداشت‌ها

سامان

سامان

1403/12/18

          بعد از خواندن دو رمان، گفتم یک نمایشنامه هم از توماس برنهارد بخونم و ببینم در نمایشنامه چه میکنه و حرف حسابش چیه و آیا دنیای نمایشنامه‌هاش هم مثل رمان‌هاش همینقدر سیاهه یا نه. مخصوصا که در سال 1403 ناشران مختلف، رو به ترجمه آثار او آوردند. کتاب الیزابت دوم، آخرین نمایشنامه ایست که توماس برنهارد قبل از مرگش نوشته و امسال توسط نشر رایبد و ترجمه خوب آقای مرتضوی منتشر شده. در این نمایشنامه مهمترین شخصیت، پیرمرد 87 ساله ای به نام هرن اشتاین است که تخصص عجیبی در غر زدن داره! از اون آدمهایی است که زندگی در کنارش مستلزم صبر ایوبه و واقعا آزار دهنده است. هرن اشتاین ویژگی هایی مثل سایر شخصیت هایی داره که برنهارد در آثارش آورده. شخصیتی به غایت بدبین. ایرادگیر. و کسی است که در دنیای او همه چی سیاه و تیره است. نمایشنامه پر از مونولوگ‌های این پیرمرد پرحاشیه! است که مدام در حال غر زدن و ایراد گرفتن از همه چیزه. دو خدمتکاری هم که حضور دارند، جملاتی کوتاه در جواب برخی حرفهاش میگند اما تاثیری در روند ماجرا نداره و هرن اشتاین سوار بر اسب بدبینی و بدگویی میتازه. داستان در آپارتمان شخصی او میگذره و کل اتفاقات در عرض چند ساعت می‌گذره. قرار بر این شده که ملکه انگلستان الیزابت دوم از جلوی منزل او رد بشه و همچنین بعد از اون هم مراسم تدفین یک جواهر فروش برگزار بشه و به همین مناسبت قراره سی چهل نفر از فک و فامیل این پیرمرد به خونه‌اش بیان تا شاهد این اتفاق باشند. اگر اشتباه نکنم توی دو رمانی( بازنده و بتن) که برنهارد خوندم شخصیت ها فقیر نبودند و اتفاقا وضع مالی خوبی داشتند و پیرمرد این نمایشنامه هم به همین شکل بود و سرمایه داری ثروتمند بود. برنهارد به این معروفه که از کشورش اتریش و مردمش بدش میومده. در این نمایشنامه به وضوح و صراحتی بی پرده( از ویژگی های نثر برنهارد)، بارها و بارها در مورد کشور و مردمش از زبان هرن اشتاین نفرت پراکنی می‌کنه. اما شاید اوج این قضیه که دیگه از نفرت پراکنی خارج میشه و به یک بی‌رحمی مثال زدنی می‌انجامه، در صفحه آخر نمایشنامه هویدا میشه و برنهارد با توجه به سرانجامی که برای شخصیت‌های نمایشنامه‌اش ترسیم می‌کنه، به نوعی انتقام خودش رو از جامعه‌اش می‌گیره...برنهارد این بار هم دنیایی ترسیم می‌کنه از دید شخصیتی که شاید نهایت بدبینی و انزوا رو میخواد نشون بده.برنهارد مسیری که طی شده رو نشون نمیده، بلکه مقصد رو نشون میده.حال و روز فردی رو نشون میده که این دنیای فکری رو داره . دنیای شخصیت های برنهارد برای من یکی ترسناکه.آثار برنهارد برام مثل یک تلنگر میمونه..این بزرگترین عاملی است که در حال حاضر آثار او رو می‌خونم!
        

22