مرد جوانی، فارغ از سیاست و هرآنچه پیرامونش در جریان است، به کار تدریس اشتغال دارد. اما بر اثر اشتباهی که از سوی ساواک صورت می گیرد، یعنی تشابه اسمی وی با یک مبارز مسلح به نام «پرویز ساسانی»، وی را دستگیر کرده و به زندان منتقل می کنند. در دوران اسارت چشمان پرویز بر روی حقایق بسیاری باز شده و وی پس از آزادی به مبارزی واقعی تبدیل می شود که قصد دارد با تشویق افراد مختلف به مطالعه و تفکر، آنان را ازخواب بیدار کند. حکومت، که به فعالیت های وی مظنون شده، بارهاو بارها مانع اقدامات فرهنگی او و هربار به نوعی مانع کسب و کارش می شود. پرویز، که به سختی سرخورده شده، همراه با همسر خویش تصمیم به مهاجرت می گیرد، اما نام وی در فهرست افراد ممنوع الخروج درج شده است. سرانجام ـ او که از همه سو به بن بست رسیده ـ با کمک همسر و یکی از شاگردان پیشین خود هواپیمایی را ربوده و از کشور می گریزد. او پس از سکونت در سوئد به فعالیت علیه رژیم پهلوی پرداخته و محبوبیت بسیاری کسب می کند.