سنگ یحیا
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
سبیل بور قیطانی کم پشتش گم شده توی پوست شمعی صورتش که باد کرده و کبود شده. مورچه ها از گوشه لب های کلفت ترک خورده اش مثل رد خونی خشکیده راه گرفته اند سمت حفره دهانش. چندتایی هم حدقه چشم هایش را خالی می کنند.تا چند ساعت دیگر هیچ اثری از آن چشم های غریب زیتونی باقی نمی ماند.