سنگ یحیا

سنگ یحیا

سنگ یحیا

3.5
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

سبیل بور قیطانی کم پشتش گم شده توی پوست شمعی صورتش که باد کرده و کبود شده. مورچه ها از گوشه لب های کلفت ترک خورده اش مثل رد خونی خشکیده راه گرفته اند سمت حفره دهانش. چندتایی هم حدقه چشم هایش را خالی می کنند.تا چند ساعت دیگر هیچ اثری از آن چشم های غریب زیتونی باقی نمی ماند.

یادداشت‌های مرتبط به سنگ یحیا