پونز روی دم گربه
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
کلاه قرمز را پایین کشیدم. توی چشم هایش آب جمع شده بود. گفت:«بی انصافی کردی. حتی مهلت ندادی برگردد.» چاقو را به ضرب از پشت مادربزرگ کندم. توی گونی ماچاله شده بود. گفتم: «ما هم خانه نبودیم وقتی که رفت و مجسمه ها را شکست. مادر خواب بود وقتی که رفت سر وقتش...» شادی گفت:«نکشت که.» نگاهش که کردم به روزنامه ها نگاه کرد و گفت:«مگر همه چیز روبه راه نشد؟» طناب را محکم گره زدم و گفتم: «اگر گربه نبود با آن همه چسبی که زده بود دور گردن مادر...» چهره مادر یادم آمد که دراز کشیده بود روی تختش. گربه نشسته بود بالای سر مادر و از سوراخ کیسه به چشم هایش نگاه می کرد. چند قطره ریز روی دیواره کیسه سر می خورد.