معرفی کتاب دیالکتیک روشنگری: قطعات فلسفی اثر تئودور دبلیو. آدورنو مترجم امید مهرگان

دیالکتیک روشنگری: قطعات فلسفی

دیالکتیک روشنگری: قطعات فلسفی

4.4
5 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

5

ناشر
هرمس
شابک
9789643639532
تعداد صفحات
354
تاریخ انتشار
1399/7/27

توضیحات

        
دو فصل اول و چهارم این کتاب قبلا بر اساس نخستین ترجمه انگلیسی آن به فارسی برگردانده و در فصلنامه ارغنون؛ شماره های 11/12 سال 1375 و شماره 18 سال 1380 منتشر شده اند... .

      

لیست‌های مرتبط به دیالکتیک روشنگری: قطعات فلسفی

محمد

محمد

1402/5/26

والتر بنیامین: همراه کوتاه نوشته هایی از والتر بنیامینبعد زیباشناختیانسان تک ساحتی

مکتب فرانکفورت

22 کتاب

ماکس هورکهایمر،تئودور ادورنو،فرانتس نویمان،والتر بنیامین،اریش فروم،هربرت مارکوزه و هنریک گروسمان از جمله متفکران مکتب فرانکفورت هستند.این افراد از دهه ۱۹۲۰ میلادی در موسسه تازه تاسیس تحقیقات اجتماعی در شهر فرانکفورت جمع شدند و به تدوین نظریه انتقادی پرداختند.شروع تئوریک کار آنها با کتاب دو جلدی هورکهایمر با نام "نظریه انتقادی" بود. اعضای این گروه رئوس نظریه اجتماعی مارکس را با فلسفه هگل و روانکاوی فروید آمیختند و روش جدیدی برای نقد فرهنگ معاصر پدید آوردند. تئودور ادورنو به نقد موسیقی جاز پرداخت و نظریه زیباشناسی جدیدی تدوین کرد.همچنین در کتاب دیالکتیک منفی به نقد جریان فلسفه غرب پرداخت.اریش فروم به بازبینی در نظریه روانکاوی پرداخت و برای نقد فاشیسم و سرمایه داری از روانکاوی بهره گرفت.مارکوزه نیز مطالعات مفصلی درباره هگل و فروید انجام داد و پدر معنوی چپ نو نامیده شد. لیست زیر حاوی کتابهای اصلی این اندیشمندان است که به زبان فارسی ترجمه شده اند از سوی دیگر کتابهایی در تشریح تاثیرات اجتماعی و تاریخ آنها نیز وجود دارد که به لیست افزوده شده اند.

47

یادداشت‌ها

یادداشت‌ها

          بدون تردید معتبرترین و اصلی‌ترین کتابِ نظریۀ انتقادیِ نسلِ اولِ متفکرینِ مکتب فرانکفورت همین کتاب است. «دیالکتیک روشنگری» مطالعه‌ای جاه‌طلبانه در مورد کل تاریخ جامعۀ غرب است؛ از این جهت جاه‌طلبانه که قرار است در مورد مسئلۀ مهمی بیندیشد. این کتاب قصد دارد تا روشنگری را نسبت به خود آگاه کند. نسخۀ اصلی این کتاب در سال 1947 منتشر شد، یعنی دو سال پس از پایان جنگ جهانی دوم و شکست نازی‌ها در جنگ.
مسئلۀ اصلی این کتاب این است که چرا جامعۀ غربی قرن بیستم که محصول روشنگری بود، تا سطح نازیسم به انحطاط کشیده شد؟ چرا سرزمین مادری نویسندگان این کتاب، آلمان، که روشنگری، خرد، علم، آزادی، صلح، ثبات و پیشرفت را سرلوحۀ کار خود قرار داده بود، به جامعه‌ای منتهی شد که آغوشش را به روی جهل، سلطه، جنگ، خشونت، انحطاط و پسرفت گشوده است؟ پاسخ هورکهایمر و آدورنو این است که ریشۀ این مشکلات و بدبختی‌ها را باید درون روشنگری جست؛ نه در جای دیگر.
روشنگری که تا قرن بیستم همۀ بدبختی‌های بشر را به گردن عوامل دیگر مانند استبداد، خرافات، دین، تضاد طبقاتی و غیره می‌انداخت، حال به نظر نویسندگان این کتاب باید مسئولیت خودش را نیز در قبال این بدبختی‌ها به رسمیت بشناسد. اما یک نکتۀ مهم در درک این کتاب وجود دارد. منظور هورکهایمر و آدورنو در این کتاب از روشنگری چیست؟ عموماً منظور از روشنگری، فقط آن دورۀ تاریخی از اروپاست که در قرن هجدهم از فرانسه آغاز و در آلمان شکوفا شد.
اما منظور نویسندگان این کتاب از «روشنگری»، مجموعه‌ای از خصیصه‌ها و ویژگی‌هاست که از قرن‌ها پیش در اروپا وجود داشته و تا قرن بیستم نیز ادامه دارد. روشنگری یک پروسۀ عمومی‌تر عقلانی‌سازی است که انسان‌ها را توانا می‌کند که قدرت بیشتر و بیشتری بر طبیعت، دیگر انسان‌ها و حتی خودشان اعمال کنند. این کتاب با این جمله شروع می‌شود: «روشنگری، در مقام پیشرویِ تفکر در عام‌ترین مفهوم آن، همواره کوشیده است تا آدمیان را از قید و بندِ ترس، رها و حاکمی و سروریِ آنان را برقرار سازد. با این حال، کرۀ زمین که اکنون به تمامی روشن گشته است، از درخشش ظفرمندِ فاجعه، تابناک است».
منشأ این فاجعه‌ها و پسرفت فاشیستی‌ای که نویسندگان این کتاب در اوایل دهۀ 1940 شاهد آن بودند، عقلانیت روشنگری بود که هورکهایمر و آدورنو این عقلانیت را با صفات «خودکامه و تمامیت‌گرایانه» و «تیزابی و خورنده» توصیف می‌کنند. عقلانیت روشنگری از نظر آنها به ارادۀ معطوف به کنترل، سلطه و تسلط بر جهان درون و بیرون مرتبط است. البته هورکهایمر و آدورنو به مفهوم مثبتی از روشنگری هم امید دارند. برای نمونه آنها در مقدمۀ کتاب می‌نویسند که قصد دارند از طریق آشکار کردن گرایش‌های خودویرانگریِ روشنگری، دست به روشنگری دربارۀ خود روشنگری بزنند و حتی می‌نویسند «آزادی در جامعه از تفکر روشنگر جدایی‌ناپذیر است».
با این حال همین جمله را اینگونه ادامه می‌دهند: «همین شیوه از تفکر [= عقلانیت روشنگری] ... از قبل حاویِ بذر آن پسرفتی است که امروزه در همه چیز و همه جا مشهود است». اگر روشنگری در مورد این «عنصر پسرفتی» تأمل نکند، به تعبیر نویسندگان «در واقع گورِ خود را کنده است» و به طور کامل به چاه توحش سقوط می‌کند. می‌توان یکی از اصلی‌ترین اهداف هورکهایمر و آدورنو در این کتاب را تحلیل این مسئله دانست که عقلانیت روشنگری با روابط سرکوب و سلطه آمیخته است.
من سعی کردم تا آنجا که می‌توانم، توضیح مختصر و ساده‌ای در مورد محتوای این کتاب بنویسم. متن کتاب بسیار دشوار و ساده کردن آن کاری سخت است. یکی از مترجمان این کتاب مراد فرهادپور است که می‌توان او را به عنوان کسی در نظر گرفت که اندیشه‌های تئودور آدورنو را به جامعۀ علوم انسانی ایران معرفی کرد؛ از این جهت باید به درستی و دقت این ترجمه مطمئن بود. این کتاب از نظر من فوق‌العاده است.

        

9