معرفی کتاب ویس و رامین؛ عاشقانه ای از فخرالدین اسعد گرگانی اثر پیام ابراهیمی

ویس و رامین؛ عاشقانه ای از فخرالدین اسعد گرگانی

ویس و رامین؛ عاشقانه ای از فخرالدین اسعد گرگانی

پیام ابراهیمی و 1 نفر دیگر
3.3
17 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

22

خواهم خواند

19

شابک
9786222044732
تعداد صفحات
171
تاریخ انتشار
1400/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
ویس گفت: «یعنی من و شما با هم بزرگ شدیم؟ نزدیک یک دایه؟»
رامین گفت: «بله، واقعا یادتان نیست؟»
اما  آن موقع که ما طفلی بیش نبودیم.
بله طفلی بیش نبودیم، ولی داستان برای من از همان جا شروع شد.
ولی این اخلاقی نیست. ما به شما اعتماد داشتیم. یعنی احتمالا داشتیم. شما را دوست خود می دانستیم. آن هم احتمالا. هم بازی کودکی مان بودید. شما حق نداشتید چشمتان دنبال ما باشد. شما از ما سواستفاده کرده اید. این کار کودک آزاری است.
حق داشتم یا نداشتم چنین بود دیگر.

      

لیست‌های مرتبط به ویس و رامین؛ عاشقانه ای از فخرالدین اسعد گرگانی

یادداشت‌ها

          واقعا انتظار نداشتم با همچین داستان بانمک و نازی رو به رو بشم (:
نویسنده به طرز شیرینی داستان رو روایت کرده بود، حقیقتا از اون بخشی که داشت مثلا داستان زندکی خودش هم میگفت خوشم نیومد همچنین اون ریش سفید هارو هم درک نکردم چجوری یهو سر و کلشون پیدا میشد!
اما بطور کل دو ساعته تمومش کردم و لذت تمام بردم از اینکه یک داستان جدید عاشقانه باستانی خوندم.
اسپویل**
داستان از این قراره که ویس قصه ی ما اول قرار میشه با برادرش ازدواج کنه( مثل اینکه در اون زمان اشکانیان خیلیم رسم خوبی بوده) برادرش میره شکار فیل و موبدشاه که شاه مرو بوده تو جشن میاد میگه طبق قول و قرار من با شهرو(مادر ویس) ویس باید زن من بشه. به ناچار و زور ویس با موبد میره ولی با یک چشم خون و یک چشم اشک و ازش دوری میکنه تا اینکه رامین رو میبینه. رامین برادر موبده. ویس و رامین در کودکی پیش یک دایه بزرگ شدن و از همون موقع رامین عاشق ویس شده بوده. خلاصه اینکه موبد شاه میفهمه و رامین رو تبعید میکنه. رامین زنی به نام گل میگیره اما از هم جدا میشن. ویس و رامین دوباره باهم فرار می‌کنند و موبد به دنبالشون. در راه گراز موبد رو میدره و رامین شاه میشه و دو گل نوشکفته ما سالیان سال به خوشی کنار هم زندگی میکنند♡

*من در جایی خوندم که مادر ویس اون رو به عنوان یک پسر پیش دایه میفرسته، ویس و رامین چون عاشق هم شده بودند دعا میکنن که شب بخوابند صبح بیدار شن و یکیشون زن شده باشه. فرداش هر دو برهنه میشن و میبینن که دعاشون برآورده شده انگار، دایه این صحنه رو میبینه و ویس رو پیش مادرش برمیگردونه و میگه من نمیتونم شهوت دختر تو رو کنترل کنم!
 در پایان داستان هم ویس بعد از چند سال که میمیره، در آن زمان در دخمه میذاشتن جنازه رو، رامین به مدت سه سال کنار دخمه میمونه تا اونم میمیره (((:
        

0

maryam torabi

maryam torabi

1403/7/18

        #کتاب ویس و رامین
امتیاز: ۲.۵

از مجموعه کتاب های عشق‌های فراموش شده رفتم سراغ کتاب ویس و رامین و چیزهای بسیار سمی در مورد تاریخ ایران و یه مثلث عشقی فهمیدم که کاش نمیفهمیدم و نمیدونستم
این داستان در اواخر دوران اشکانیان اتفاق افتاده و نشون میده که اون موقع‌ها ازدواج با محارم رایج بوده و ننگ نمیدونستن. 
خداروشکر که اسلام اومد به این کشور.

پادشاه مرو (موبد شاه) از ملکه مهاباد (شهرو) که خودش شوهر داشته خوشش میومده و ازش خواستگاری کرد ولی شهرو گفت من شوهر دارم و سنی ازم گذشته اما یه فرزندی تو راه دارم که اگه دختر بود به شما میدم. اینم قبول میکنه و میره. از قضا بچه به دنیا میاد و اسمشو میزارن ویس. ویس یه برادر بزرگ داشته به اسم ویرو که شهرو بدون اینک یاد قول و قرارش بیوفته دخترشو به عقد پسرش درمیاره. پادشاه مرو یه برادری هم داشته به اسم رامین که از بچگی ویس رو دیده بوده و خوشش میومده.

موبد شاه که متوجه ویس میشه میاد و با دخترو (اختلاف سنی هم که اصلا منطقی نیست) ازدواج میکنه ولی بعد یه مدتی ویس با رامین فرار میکنه و موبد شاه میفرسته دنبال این دو نفر ولی تو جنگ کشته میشه و رامین به تخت میشینه

این یه داستان کلاسیک ادبی ایرانیه که به شیوه طنز نوشته شده (همین طنز نوشتن مسخره کرده کتابو) و اینکه نویسنده در کنار آوردن این منظومه داستان زندگی خودش هم دخیل کرده و کلا کتاب رو چندین درجه نزول داده. 
از نظر من این منظومه یه اثر عاشقانه نیست. یعنی هرچی میتونه باشه جز عاشقانه.
اگه موقع خوندن یاد سریالای ترکی افتادید بیراه نرفتید.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1