معرفی کتاب آنتیگون شاهدخت بی پروا اثر فرانسواز راشمول مترجم محمدجواد کمالی

آنتیگون شاهدخت بی پروا

آنتیگون شاهدخت بی پروا

فرانسواز راشمول و 1 نفر دیگر
3.6
6 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

1

ناشر
قطره
شابک
9786223081033
تعداد صفحات
122
تاریخ انتشار
1402/10/18

توضیحات

        آنتیگون یا آنتیگونه از چهره‌های اسطوره‌ای یونان باستان، نماد عصیان یک زن در نظامی اجتماعی مبتنی بر مردسالاری است. او با اینکه در کاخ و در نازونعمت بزرگ شده و پیوسته زندگی خوش‌وخرمی داشته، دختری جسور و بی‌پروا است که نمی‌تواند در برابر بی‌عدالتی‌های زمانه نسبت به خود و افراد خانواده‌اش بی‌تفاوت بماند و به‌خاطر سرکشی و مبارزه در جهت نیل به هدفی متعالی که همانا تحمل‌نکردن بی‌حرمتی به شخصیت انسان‌ها ازطرف نابکاران است، زندگی‌اش را به خطر می‌اندازد.

این دختر جوان که از جهاتی با بسیاری از همنوعان خود ازجمله خواهرش متفاوت است، به هدف پیش رویش می‌بالد و علی‌رغم جایگاه اجتماعی پایین‌تری که در مقایسه با برادرانش دارد، آمادۀ رویارویی با هر مخاطره‌ای می‌شود، ولو به بهای جان خود، تا نگذارد افراد خودرأی حرمت و حیثیت و ارزش‌های انسانی‌ را پایمال کنند. سرگذشت حماسی و نیز عاشقانۀ آنتیگون از دیرباز در ادبیات اروپا مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده و به‌ویژه دست‌مایۀ آفرینش آثار گوناگون نمایشی قرار داشته است.
      

یادداشت‌ها

سعید بیگی

سعید بیگی

11 ساعت پیش

          نثر کتاب خوب، خوشخوان و بسیار روان است. در این کتاب؛ نمایش‌نامۀ «آنتیگونه» را با عنوان «آنتیگون شاهدخت بی‌پروا» از «فرانسواز راشمول» می‌خوانیم که بازآفرینی شده است.

اصل ماجرا همان است که در آثار «سوفوکل» خوانده‌ایم؛ اما در اینجا داستانی مفصل را شاهدیم که جزئی‌ترین نکات هم بیان شده و ناگفته نمانده‌اند.

یعنی نویسنده داستان را با فراز و فرودهایش به طور کامل روایت می‌کند و جاهایی که در اصل اثر به اشاره‌ای گذرا بسنده شده بود؛ اکنون به تفصیل توضیح داده می‌شود تا هیچ مطلب یا پرسشی در ذهن خواننده بی‌پاسخ نماند.

در این کتاب هم، دایه حضوری کمرنگ دارد و گفتگوی نه چندان مفصل «کرئون» و «آنتیگون» را هم شاهدیم که البته مانند اصل اثر، همان دایی و خواهرزاده هستند.

در پایان داستان «کرئون»؛ «آنتیگون» را به غاری می‌فرستد تا در آنجا حبس شود و به مرور بمیرد؛ اما «آنتیگون» خود را چون مادرش حلق‌آویز می‌کند و نامزدش «هیمن» وقتی از ماجرا باخبر می‌شود؛ پس از سرزنش پدر، به سراغ «آنتیگون» می‌رود و با دیدن جسد او خود را می‌کشد و قصه تمام می‌شود.

به نظر می‌رسد که این کتاب به اصل اثر وفادار بود و در مجموع روایتی خوب و خواندنی داشت و پایانش هم قابل قبول و حماسی‌تر بود.
        

25