معرفی کتاب ساکن خانه دیگران اثر محمدرضا زمانی

ساکن خانه دیگران

ساکن خانه دیگران

3.5
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

0

ناشر
ثالث
شابک
9786004053198
تعداد صفحات
118
تاریخ انتشار
1399/2/27

توضیحات

        ما بیست سال بود سر  وسایل خان? عمه بازی می کردیم . من و پسر عمویم. از هشت سالگی شروع کردیم و صاحب خیلی چیزها شدیم . بیش تر هال را او باخته بود و نصف پذیرایی را من . روی فرش های ما می خوابیدند و در ظرف های ما غذا می خوردند . همه چیز از آن ما بود ولی کسی نمی دانست. فقط یک چیز مانده بود که تکلیفش معلوم نبود . یک چیز خیلی مهم ، خود خانه.
      

یادداشت‌ها

اِلی

اِلی

1400/9/28

          هشدار! بعضی کتاب‌ها از آنچه می‌بینید حجیم‌ترند! «ساکن خانه دیگران» یکی از این کتاب‌هاست. این کتاب که از ده داستان کوتاه با نام‌های «ساکن خانه دیگران»، «حوزه اسکاندیناوی»، «مردی که شب‌ها به آفریقا می‌رفت و قبل از روشن شدن هوا برمی‌گشت»، «مردی که نگران بود خانواده‌اش گردنش را از پشت گاز بگیرند»، «شن در تکان شیشه»، «حفره مشترک»، «نوع سوم»، «ایستادن بر پای راست»، «طلای ابلهان» و «اندوه پذیرایی» تشکیل شده است، از همان ابتدا مخاطب را به فکر وامی‌دارد. در اولین مواجهه با کتاب نسیمی از داخل خانه پرده را به بیرون می‌راند، پرده در فضای یک‌دست خاکستری بیرون گشت می‌زند اما هم‌چنان متعلق به خانه است. دوگانگی «تعلق و رهایی» که در رفت و آمد پرده دیده می‌شود گریبان خواننده را می‌گیرد و حتی بعد از خواندن او را رها نمی‌کند. احساس ملموسی که در هر داستان با تجربه‌های آشنا و ناآشنای دیگر گره می‌خورد.
«خانه» عنصر اصلی داستان‌های این کتاب است که گاه مفهومی آشنا دارد و گاه به شدت سویه استعاری به خود می‌گیرد. خانه در «ساکن خانه دیگران» با مفهوم مالکیت گره می‌خورد، مالکیتی به ظاهر بغرنج که پایان غافلگیرانه داستان خبر از پوچی‌اش می‌دهد. در «حوزه اسکاندیناوی» مفهوم خانه تا «وطن» گسترش می‌یابد؛ اندوه بی‌وطنی و گره خوردنش با جهان‌وطنی منجر به ساکن شدن در خانه‌ای سرد می‌شود چراکه خانه حقیقی ساکنانش را پس زده است. «مردی که شب‌ها به آفریقا می‌رفت و قبل از روشن شدن هوا برمی‌گشت» هم سه خانه دارد؛ خانه در این داستان بهانه‌ای است برای واکاوی ذهن یک نسل، نسلی که خاطراتشان به ترس گره خورده و همین ترس تخیل‌آفرین است. «شن در تکان شیشه» عمیقا در مفهوم خانه تردید و «اندوه پذیرایی» به شدت آن را با «از آن خود ساختن» تلفیق می‌کند.
ایده‌های داستانی با آنکه ساده به نظر می‌رسند محصول برداشت‌های نویسنده از بدیهیات زندگی‌اند.نویسنده از صدایی مانند «قیژ» که نوای عادی زندگی آپارتمانی است، داستان «نوع سوم» را آفریده و از صف دراز نانوایی داستان «ایستادن بر پای راست» را. «آپارتمان نشینی» و تمام زیر و بم‌هایش نیز دستمایه داستان‌های «حفره مشترک» و «شن در تکان شیشه» شده‌اند. ایده‌های این مجموعه درخشانند اما به نظر می‌رسد برخی داستان‌ها می‌توانستند پرداخت بهتری داشته باشند. «تخیل» دستمایه اصلی این ایده‌هاست؛ خیال‌هایی که گویا با سه بار «برو» گفتن نرفته اند و نویسنده را دست به قلم کرده‌اند تا روی کاغذ بیایند اما حرف بیشتری برای گفتن دارند تا داستان‌هایشان. این موضوع را می‌شود به خوبی در «ایستادن بر پای راست» و «حفره مشترک» احساس کرد.
استفاده درست از جزئیات روزمره زندگی اصل مهم دنیای نویسندگی است. تصویرهای تازه کتاب معمولا از دل رویدادهای به شدت عادی و روزمره بیرون کشیده شده‌اند. جزئیاتی شبیه به نخی که به شلوار آویزان است و نوار زردی که دور تنه درخت پیچیده شده در داستان «حوزه اسکاندیناوی» مدام یادآور احساس تعلق‌اند و مضمون اصلی داستان را تقویت می‌کنند و پهن کردن لباس زیر در خانه در «اندوه پذیرایی» احساسات ضد و نقیضی را درباره دوگانه «داشتن/ به عاریه گرفتن» برمی‌انگیزد که بنظر هدف متن برانگیختن همین احساسات متضاد است.
تضاد میان «خود و دیگری» در این کتاب با شدت بسیاری دنبال می‌شود. سارتر فیلسوفی است که درباره دیگری و نگاه دیگری در کتاب «هستی و نیستی» و کتاب‌های دیگر خود سخن بسیار گفته است. دیگری از منظر سارتر بخش مهمی از خود امروز ما را تشکیل می‌دهد؛ او که نگاهش همواره بر ما سایه‌ای افکنده است، باعث می‌شود در برابر خطاها و اشتباهاتمان «شرمگین» شویم و ما که تاکنون خود را به عنوان سوژه می‌شناختیم، با درک شرم به‌خاطر نگاه دیگری خود را در جایگاه «ابژه» می‌یابیم. این ابژه شدن و سقوط تا مرحله اشیاء بخاطر نگاه دیگری باعث احساس مفرط انسان به تنهایی است تا «هستی‌ای برای خود» را تجربه کند، بی‌آنکه نگران شرمندگی باشد. در «اندوه پذیرایی» راوی که خود دیگری‌ای در قلمرو دوستش به حساب می‌آید، این شرم را در برابر احساس پرقدرت مالکیت و روند ابژه شدن و به جای تصاحب کردن اشیاء احساس می‌کند. در «ساکن خانه دیگران» رقابت بر سر تصاحب اشیاء درحالی‌که سوژه‌ها پیش از مرده‌اند نکته مهمی را می‌رساند: وجود بجای اینکه سرشار باشد خالی است. از آن خود کردنی که باعث رضایت شخص در برابر دیگری می‌شود، اکنون و با هستی جعلی کسانی که بر سر مالکیت رقیبند، ماهیت خود را از دست می‌دهد و از اساس با آن متناقض است. سوژه‌ها پیش از آن‌که چیزی را به دست آورند خود تبدیل به ابژه شده‌اند و این رقابت، رقابت بر سر «هیچ» است؛ نکته قابل تاملی که خواننده را در پایان داستان غمگین می‌کند.
در مجموع «ساکن خانه دیگران» مجموعه‌ای گره خورده به زندگی امروز است. زندگی‌ای که به علت مکانیکی شدنش از تخیل خالی است. این مجموعه خواننده را به یاد احساس تعلقی که به همین زندگی یکنواخت دارد می‌اندازد و تخیل را چاشنی آن می‌کند تا از ملالت روزمرگی بکاهد.
        

1