شکوه فرزندخواندگی

شکوه فرزندخواندگی

شکوه فرزندخواندگی

3.0
1 نفر |
1 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

ناشر
البرز
شابک
9786005545005
تعداد صفحات
1,000
تاریخ انتشار
1395/9/14

توضیحات

        
شکوه فرزندخواندگی ، زندگینامه دکتر علی اصغر سروری استاد ژنتیک دانشگاه اصفهان.‌
ایشان در روستای کبار ساوه متولد می‌شود و پدرش را در ۳ سالگی و مادرش را در ۶ سالگی ازدست می‌دهد. در ۸ سالگی پیش برادر بزرگش در تهران می‌رود که مستاجر خانه ای در همسایگی دکتر عزت الله نگهبان بوده است. دکتر نگهبان وقتی از یتیمی این کودک باخبر می‌شود وی را به فرزندی قبول می‌کند و به تربیت و تعلیم او همت میگمارد تا در ۱۸ سالگی در رشته بیولوژی دانشگاه تهران قبول می‌شود و بعد تحصیلات تکمیلی در زمینه ژنتیک را در فرانسه و آلمان و ایتالیا طی می‌کند و بالخره سال ۱۳۶۰‌به ایران برمیگردد و لستخدام هیئت علمی دانشگاه اصفهان می‌شود. کتاب ۱۰۰۰ صفحه هست و حاوی خاطرات جالب و پندآموز میباشد
      

یادداشت‌ها

          در دوره علوم پایه پزشکی دانشگاه اصفهان استاد بسیار باسوادی به نام دکتر علی اصغر سروری داشتیم که ژنتیک را شیرین و اساسی تدریس می‌کرد و ذره ای از وقت کلاس را هدر نمی‌داد. به تازگی در کنار دانشکده پزشکی‌ اصفهان یک موزه تاریخ پزشکی تاسیس شده که کار قابل تحسینی هست و وسایل و عکسها و کتابهای عتیقه که اساتید قدیمی اهدا کرده اند در آنجا نگهداری می‌شود. یکی از این کتاب‌ها ،کتاب شکوه فرزندخواندگی تالیف همین استاد فوق الذکر بود. حین بازدید از این ساختمان علاوه بر احساس غرور ،نوعی احساس غم ناشی از فقدان یا هجران این اساتید بر دلم نشست.شکوه فرزندخواندگی ، زندگینامه دکتر علی اصغر سروری استاد ژنتیک دانشگاه اصفهان که خلاصه آن را میتوانید در قسمت جستجوی کتاب بخوانید.کتاب ۱۰۰۰ صفحه هست و حاوی خاطرات جالب و پندآموز میباشد
دکتر عزت الله نگهبان پدر باستان شناسی ایران هستند و ۵ پسر داشته که یکیشان در کودکی فوت میکند و او برای تسلی خویش و رضای خدادکتر سروری را به عنوان پسرش به خانه می آورد.از جمله اقدامات موثر دکتر نگهبان اضافه کردن واحد عملی به درس باستان شناسی و تخصیص بودجه به این کار بوده است. اینکه کاروانسرای محمداباد قزوین را احیا میکند تا به عنوان استراحتگاه و سالن غذاخوری مورد استفاده دانشجویان  قرار بگیرد. با دزدی‌های عتیقه جات توسط شهرام پهلوی نیا پسر اشرف پهلوی مبارزه میکرده‌ و تا حد امکان جلوی آن را گرفته. مادر باستان شناسی ایران خانم فخری دانشپور دانشجوی او میگوید در حفاری های شوش ما قبل از طلوع آفتاب با زنگ بیدارباش دکتر سراغ حفاری میرفتیم. بایستی قبل از آن صبحانه که نان و پیاز بود را خورده باشیم.گفته های این خانم هم انگیزه بخش هست که چقدر آنها تلاشگر و پویا بوده اند‌. دکتر نگهبان به او میگوید لازم است در زمینه باستان شناسی چین استاد داشته باشیم و به چین برو و دست خالی برنگرد. شرح زحمتهای این خانم در چین هم خواندنی است.خانم دانشپور برای آموختن بیشتر هنر و تاریخ ایران پیش سیمین دانشور همسر جلال آل احمد می‌رود.  میگوید وقتی آقای ال احمد در را باز کرد گفتم دانشپور هستم ، شاگرد خانم دانشور. جلال بلندصدا زد سیمین بیا همرنگت آمده. آخر هردومان سبزه و لاغر بودیم. 
برای من استفاده هر دوی اینها از صنعت جناس ادبی شیرین بود
        

9