معرفی کتاب Fearful: A Powerless Story اثر Lauren Roberts

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
کتاب Fearful: A Powerless Story، نویسنده Lauren Roberts.
یادداشتها
1404/5/27
«سکوت تمام شد. روایت کیت از داستان اینجاست.» بالاخره شخصیت شرور داستان دارد صدایش را درمیآورد!» نامههایش مرا بهتزده کرد. زاویه دیدش مرا نابود خواهد کرد. لورن رابرتز واقعاً گفت: «میخواهی داستان تمام شود؟» این ویرانی عاطفی با نثر شاعرانه و جنبهای از غم است. «عشق بیش از حد بزرگ، کشنده است.» اوه، باشه؟؟ آیا لورن مجبور بود با آن یک خط از پشت، جلو و روحم خنجر بزند؟؟ پس امسال التیام نمییابیم؟؟ صفحه به صفحه از نظر احساسی از هم میپاشیم؟!» ما خداحافظی کیت را میخوانیم. حالا خشمش را میشنویم. رمان کوتاه کیت یک داستان فرعی نیست. این ضربه نهایی، کالبدشکافی عاطفی است. بیش از ۱۰۰ صفحه از او را روایت میکند که لطیف، تسخیر شده، شاهانه، محکوم به فنا و عاشق است - و قرار است من از آن جان سالم به در ببرم؟؟؟ این مارا، دروگر، است که در تالارهای ایلیا مانند شبحی از آنچه هرگز نباید شکوفا میشد، قدم میزند. این کیت آذر، پادشاه خویشتنداری است که بالاخره چیزی را برای خودش انتخاب میکند... و البته، این به قیمت همه چیزش تمام خواهد شد. این رمان کوتاه به این دلیل است که من در تمام سال حالم خوب نخواهد بود!! این کتاب واقعاً گفت: «اگر مرگ عاشق میشد و این آغاز پایان بود چه؟» و من از زمان کیت، شیلای من، نفس نکشیدهام!!! آنها هرگز نمیتوانند مرا از تو متنفر کنند، کیت.»... چه انتظاری باید داشت (و تا تهش گریه کرد): مارا: سرد، ابدی، شاید جاودانه - و ناگهان کنجکاو درباره پسری که قدرت را بر صلح ترجیح داد. کیت آزر: پادشاه، جنگجو، شعله - که تنها با تاج و اعتقاداتش به تاریکی قدم میگذارد. اشتیاقی چنان تیز که در هر صفحه خون میریزد. مرگ، عاشق شدن زندگان را تماشا میکند - تا زمانی که برای او اتفاق میافتد. تنش. پشیمانی. سرنوشت با خنجر. و عشقی که میتواند هر دو را نابود کند. قلعهای پر از اسرار. تختی ساخته شده بر پایه فداکاری. جنگی از قلبها که هیچ کس از آن سالم بیرون نمیرود. کیت آزر، تو در بیباک مرا تسخیر کردی. و حالا؟؟ حالا باید تماشا کنم که عشق را انتخاب میکنی وقتی میدانم این چگونه تمام میشود؟؟؟ نه. نه. نه. این بسته شدن نیست. این زخمی بدون نام است. و عزیزم، من به هر حال به خواندنش ادامه خواهم داد حال و هوا؟ این فقط یک رمان کوتاه نیست. این یک مراسم تشییع جنازه است که مانند یک داستان عاشقانه لباس پوشیده است. این درک تدریجی است که شاید مرگ هرگز بیرحم نبوده - فقط منتظر فرد مناسب بوده تا او را نابود کند. و شاید کیت آذر همیشه محکوم به آن پسر بوده است. «از او متنفر بودی - حالا برایش درد خواهی کشید.» چون وقتی شخصیت شرور شروع به صحبت میکند... آرزو میکنی که کاش هرگز متوقف نمیشد. حتی وقتی که تو را نابود میکند. ▲ آژیرها را به صدا درآورید. این نگاههای دردناک است. لمسهای ملایمی که بیش از حد معنی دارند. نوعی عشق که هرگز قرار نبود زنده بماند. نوعی عشق که ممکن است جهان را در هم بشکند. یا آن را نجات دهد. بیباک به ما جنگ داد. بیباک درباره هزینه آن جنگ است.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.