قطاری که مسافرش شدیم: بیست تک نگاری درباره ی زندگی بعد از مهاجرت
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
در این سال ها هر وقت که می خواسته خوشی زیر دلم بزند یا غم و غصه امانم را ببرد چشم هایم را بسته ام و بلند توی دلم داد زده ام که این به اون در! کنسرت و کلاب شبانه شادی و پایکوبی های خیابانی آزادی های غیر یواشکی اینترنت بدون فیلتر شکن درآمد به دلاری که هر روز قیمتش بالا و پایین نمی رود یا سکه ای که قیمتش برق از چشمانت نمی پراند به برگشتن های تنها به خانه ای که کسی پشت درش انتظارت را نمی کشد به یک شنبه های دلتنگی که تنها تو کافه محله نشسته ای و دست زیر چانه گذاشتی به خواهری که از مراسم عقدش تنها چند عکس و یک فیلم نصفه نیمه نصیبت شده و صدایی که هر روز از پشت گوشی تلفن شنیده ای و در جواب چطوری فقط توانسته ای بگویی خوبم در! نمی دانم این به آن می چربد یا نه، نمی دانم این به آن در می شود یا نه، ولی بگذار اینطور دل خودمان را راضی کنیم. لاقل این را برای آن هایی که نیامده اند یا آن هایی که آرزو به دل این ور یا آن ور آب حساب می شوند که می توان گفت اصلا با فونت بزرگ نوشت و چسباند روی سر در ساختمان هر اداره مهاجرتی. بالای قسمت کنترل پاسپورت هر فرودگاه بین المللی و روی در بیضوی هر هواپیمایی که روی باند آماده پرواز است.