در آغوش نور

در آغوش نور

در آغوش نور

بتی جین ایدی و 1 نفر دیگر
3.6
13 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

28

خواهم خواند

5

خرید از کتابفروشی‌ها

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

در این کتاب «بتی جی ایدی» در یک حالت تجربه نزدیک به مرگ قرار می گیرد و سپس دوباره زنده می شود. تمام تجربیات، دیده ها و شنیده های خود را ازآنچه دیده است، حکایت می کند. او در این کتاب می گوید، همه چیز به اختیار انسان است. قبل از اینکه روح انسان جسم را در بربگیرد، می داند که چه سختی هایی در انتظار اوست. ما انسان ها که بر روی زمین هستیم، ارواح شجاعی بودیم که به اینجا آمده ایم.

یادداشت‌های مرتبط به در آغوش نور

            مرگ، ضد و در مقابل زندگی قرار دارد با این حال امری جدا ناپذیر از آن است. مسئله‌ای که سالهاست دانشمندان به هر شکل ممکن در پی به دست آوردن اطلاعات از آنند. چیزی که اجباراً منتظر ماست، چه بهتر که با شناخت، از آن استقبال کنیم. این شناخت، باعث می‌شود تا حدی ترس ما فرو ریزد، فرار نکنیم، و درصدی اندوه از دست دادن عزیز را کم کنیم. غرق در نور بیانگر تجربۀ حالت مرگ است. مرگی موقت! به گفته دکتر مورس داستان بتی ایدی فقط مردن او و بازگشت به زندگی نیست بلکه در واقع سفری است به درون معنی این جهان. تجربه بتی جواب سوالاتی است که مردم سالها درباره تجربۀ مرگ در ذهن دارند. او معنی و علت برخی حالات منفی دم مرگ را توضیح می‌دهد و می‌گوید که چرا بعضی از این تجربه سخت ناراحت می‌شوند. توضیح می‌دهد که چرا زندگی مشکل است و چرا برای مردم خوب معمولاً اتفاقات بد رخ می‌دهد. مو به مو از تجربه و حالات خود می‌گوید‌. مردن چیزی جز انتقال از مرحله‌ای به مرحلۀ دیگر نیست. جالب است که بتی می‌فهمد ابدیتی پیش از عالم فانی وجود داشته و همه ما داوطلبانه به این دنیا آمده‌ایم،ارواح شجاعی بوده‌ایم،حتی کسی که به ظاهر عقب مانده تر از همه است در آن دنیا شجاع و قوی بوده! ما شدیدا نیاز داریم این نکته را عمیق تر درک کنیم که به همان اندازه که ماشین‌های بیولوژیکی هستیم موجوداتی معنوی نیز هستیم.
داستان کتاب این است که بتی برای جراحی و بستن لوله‌های رحم به بیمارستان می‌رود. او مادری ۳۱ ساله و دارای ۷ فرزند است. هنگام جراحی به دلیل خونریزی زیاد وارد وادی مرگ می‍شود. می‌گویند انگار موجی از انرژی در درونم احساس کردم یک چیزی ترکید یا ول شد و انگار یک آهنربای عظیم روح مرا یک دفعه از سینه‌ام بیرون کشید و به سمت بالا جذب کرد. بتی برای این مسئله تعبیر آزادی مطلق را به کار می‌برد. ویژگی‌های جالبی از روح فهمیده می‌شود؛ اینکه محدود به زمان و مکان نیست، هرکجا اراده کند کمتر از یک چشم به هم زدن آن‌جاست،روح به روح نه با زبان بلکه با روشی که به آن "معرفت ناب" می‌گویند ارتباط برقرار می‌کند، از همه‌چیز درک آنی دارد، اجسام را از ابعاد گوناگون می‌بیند. بتی می‌گوید قدرت درکش چنان شده بود که می‌توانست در یک لحظه چندین جلد کتاب را بفهمد طوری که انگار به کتابی که نگاه می‌کرد با یک نظر تمام آن با جزئیات برایش درک می‌شد. با فهمیدن این ها بیشتر به حقیر بودن و محدود بودن جسم و این دنیا پی می‌بریم. جسم، درواقع حکم زندان دارد. با این وجود نه تنها امری بیهوده نیست، بلکه برای رشد روح لازم و مفید است. به این صورت که هر یک از ما در درجات مختلفی از نور یعنی معرفت معنوی قرار داریم و به دلیل فطرت الهی روحانی مان، سراپا طالب انجام کار خیر هستیم. در این میان نفس امّاره دائماً در حال مقابله با این روح ملکوتی است. بتی دیده که جسم تا چه حد ضعیف است اما مقاوم هم هست. روح با آنکه سرشار از نور، حقیقت و عشق است، باید دائماً در حال مبارزه با خواهش‌های جسم باشد و همین مبارزه تقویتش می‌کند. او در پی پرسش و پاسخ با منجی خود دانسته که روی زمین اتفاق وجود ندارد، تصمیمات و تجربیات به هر حال اتفاق می‌افتند و برای آنها، منظور معینی هم هست. در نتیجه باید همه پیشامدها را بپذیریم زیرا در آنها نفع بالقوه وجود دارد. "تسلیم و رضا". حتی بتی با فهمیدن این مسئله، می توانست روی اتفاقات منفی که برایش اتفاق افتاده بود کار کند و بر تأثیرات منفی آنها غلبه کند. مهمتر از همه اینکه به او نشان دادند "محبت" از همه چیز والاتر است.
          

1