معرفی کتاب هم پیمان اثر ورونیکا راث مترجم هدیه منصورکیایی

هم پیمان

هم پیمان

ورونیکا راث و 1 نفر دیگر
4.1
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

7

شابک
9789647109581
تعداد صفحات
430
تاریخ انتشار
1394/3/25

توضیحات

        کتاب حاضر، جلد سوم از سه گانه «ناهمتا» و داستانی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان و نوجوانان نگاشته شده است. در داستان جامعه مبتنی بر بخش ها که «تریس» زمانی به آن اعتقاد داشت، با خشونت و خیانت درهم شکسته و رو به نابودی است. حالا او برای کشف دنیای آن سوی مرز آماده است. شاید فراتر از حصار، او و «توبیاس» زندگی تازه ای را در کنار هم آغاز کنند که در آن دروغ و خاطرات دردناک جایی نداشته باشد. اما واقعیت نگران کننده تر از آن چیزی است که او پشت سر گذاشته است. حقایق تازه روی زندگی گذشته و باورهایشان پرده ای تاریک می کشد و تصویر جدیدی از زندگی پیش روی قهرمانان ما، «تریس» و «توبیاس»، قرار می دهد و آن ها را وادار می کنم یک بار دیگر به نبرد با درک پیچیدگی های طبیعت انسان بروند و با انتخاب هایی دشوار در مورد شجاعت، فداکاری و عشق روبرو شوند.
      

یادداشت‌ها

          چقدر پایان تراژدیکی داشت واقعا! و من چقدر برای توبیاس غصه خوردم. 
شیکاگو برای من بعد از کتاب شاهکاره آقای اریک لارسن یک مفهوم کاملا متفاوت پیدا کرده بود و با داستان این کتاب، این تصور تشدید شد: هر جا دنبال آثار جرم و جنایت هستید، چه در فیلم‌های هالیوود و چه در کتاب‌ها، شیکاگو رو از دست ندید؛ مطمئن باشید دست خالی برنمی‌گردید.

هشدار اسپویل ❌

از خودگذشتگی تریس تقریبا برام قابل حدس بود،
 ولی راستش چون توی همه‌ی جلدها در معرض مرگ قرار می‌گرفت و هر بار امداد غیبی از راه میرسید ،
 انتظار نداشتم این بار واقعا همه‌چیز همین‌جا تموم بشه.

شخصیت‌پردازی‌ها هم برای من متفاوت بود.
 توبیاسی که همیشه حس قدرت و توانایی منتقل می‌کرد، توی این جلد گاهی ضعیف و سطحی به نظر رسید.
 می‌فهمم نویسنده احتمالا می‌خواست پارادوکس بین ظاهر و درونش رو نشون بده، ولی من نتونستم با این توبیاس جدید ارتباط بگیرم.
 در عوض، پیتر این بار خیلی برام جالب شد.
 وقتی از بازگردانی و تلاش برای درست کردن خودش حرف می‌زد، به شدت باهاش همزادپنداری کردم .
ایولین هم تقریبا همون شخصیتی شد که تو ذهنم ساخته بودم، و خوشحال شدم که مهر مادریش رو دریغ نکرد.

فضاسازی رو دوست داشتم؛ نویسنده یک تصویر کلی از همه جا ارائه داده بود و حس گذر زمان و احتمال وقوع رویدادهای آینده رو خیلی خوب منتقل می‌کرد. 
روند داستان هم خوب پیش رفت، نویسنده تعادل رو بلد بود، هرچند به نظرم در پایان کمی عجله داشت و کمتر به احساسات بقیه شخصیت ها و محیط پرداخت.

و در آخر، چیزی که خیلی برام قشنگ بود این بود که تریس آزادی رو انتخاب کرد. آزادی  از بخش‌ها و مکان‌ها، و پیدا کردن خودش که در آدم‌ها و انتخاب‌ها معنا پیدا می‌کرد.

راستش هنوز نمی‌تونم قطعی بگم این جلد نسبت به جلدهای قبل افت داشت یا نه، اما مطمئنم دو جلد آخر خیلی خیلی از جلد اول بهتر بودن.

همین. 
        

0