جاده جنگ
در حال خواندن
1
خواندهام
4
خواهم خواند
1
توضیحات
طنین گام های سنگینی به گوش رسید.مهاجمین به حالت احتارم قرار گرفتند و زن اسیر،نشسته روی زمین،سرش را به طرف صدای قدم ها،گرداند.رحمانف،که دل در سینه اش میتپید و دهانش از ترس خشک شده بود،مسیر طنین گام ها را نگریست.سیاهه یک مرد،از درون تاریکی اعماق آسیاب،ظاهر شد.
لیستهای مرتبط به جاده جنگ