چفیه های زخمی: خاطرات سردار حاج احمد مسعودی از دوران دفاع مقدس
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
ناگهان از زمین کنده شدم و در هوا معلق زدم.آسمان پر از گرد و خاک و ترکش پاسدار و بسیجی بود.چند بار معلق زدم و چند متر آن طرف تر محکم به زمین خوردم.طوری که حس کردم تمام استخوان هایم خورد شد.همه جا تیره و تار بود و از آسمان گرد و خاک نرکش و دست و پا می بارید...